۰.اُشهِدُكَ يا مَولايَ، إنّي أشهَدُ أن لا إلٰهَ إلَّا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، لا حَبيبَ إلَّا هُوَ وأَهلُهُ، وأَشهَدُ أنَّ أميرَ المُؤمِنينَ حُجَّتُهُ، وَالحَسَنَ حُجَّتُهُ، وَالحُسَينَ حُجَّتُهُ، وعَلِيَّ بنَ الحُسَينِ حُجَّتُهُ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍَّ حُجَّتُهُ، وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، وموسَى بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُهُ، وعَلِيَّ بنَ موسىٰ حُجَّتُهُ، ومُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وعَلِيَّ بنَ محمّدٍ حُجَّتُهُ، وَالحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وأَشهَدُ أنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، أنتُمُ الأَوَّلُ وَالآخِرُ، وأَنَّ رَجعَتَكُم حَقٌّ لا رَیبَ فيها، يَومَ (لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِى إِيمانِها خَيْراً)۱، وأَنَّ المَوتَ حَقٌّ، وأَنَّ ناكِراً ونَكيراً حَقٌّ، وأَشهَدُ أنَّ النَّشرَ وَالبَعثَ حَقٌّ، وأَنَّ الصِّراطَ وَالمِرصادَ حَقٌّ، وَالميزانَ وَالحِسابَ حَقٌّ، وَالجَنَّةَ حَقٌّ، وَالنّارَ حَقٌّ، وَالوَعدَ وَالوَعيدَ بِهِما حَقٌّ.
۰.تو را ـــ اى مولاى من ـــ گواه مىگیرم که من به یگانگى و بیهمتایی خداوند و عبودیت و رسالت محمّد صلّی الله علیه و آله گواهى میدهم و جز محمّد و خاندانش، حبیبى نمىشناسم، و گواهى میدهم که امیر مؤمنان، حجّت او (خداوند) است و حسن، حجّت اوست و حسین، حجّت اوست و على بن الحسین، حجّت اوست و محمّد بن على، حجّت اوست و جعفر بن محمّد، حجّت اوست و موسى بن جعفر، حجّت اوست و على بن موسى، حجّت اوست و محمّد بن على، حجّت اوست و على بن محمّد، حجّت اوست و حسن بن على، حجّت اوست و گواهى میدهم که تو حجّت خدایى. شما اوّل و آخر هستیدو بازگشت شما، حقیقت دارد و شکّى در آن نیست، روزى که (کسى که از پیشْ ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکى نکرده است، ایمانش سودى نمیبخشد) و [گواهى میدهم که] مرگ، حق است و نکیر و منکر (دو فرشته سؤال کننده در برزخ) ـــ حق اند و گواهى میدهم که زندگى پس از مرگ و برانگیخته شدن، حق است و صراط (راه گذر از دوزخ) و مرصاد (پل صراط)، حق است و وزن کردن و حساب نمودن، حق است و بهشت، حق است و دوزخ، حق است و وعده [به بهشت] و تهدید [به دوزخ]، حق است.