۵۳۸.سنن ابن ماجة ـ به نقل از ابو سعيد خُدرى ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بر جوانى گذشت كه گوسفندى را پوست مىكند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «كنار برو تا نشانت بدهم» . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سپس دستش را ميان پوست و گوشت كرد و تا بغل به درون آن فرو برد و فرمود : «اى جوان ! اين گونه پوست بكن» و سپس رفت .
۵۳۹.السيرة النبويّة ، ابن هشام ـ به نقل از ابو ايّوب ـ : هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله [در ابتداى ورود به مدينه] در خانه من فرود آمد ، به طبقه پايين رفت و من و اُمّ ايّوب (همسرم) در بالا بوديم . به پيامبر صلى اللّه عليه و آله گفتم: اى پيامبر خدا ! پدر و مادرم فدايت باد ! من خوش نمىدارم و اين را [بر خود] گران مىبينم كه من بالاى شما و شما زير من باشيد . شما به بالا بياييد و ما به پايين مىرويم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى ابو ايّوب ! براى ما و كسى كه بر ما وارد مىشود، راحتتر است كه در پايين خانه باشيم» .
۵۴۰.الطبقات الكبرى ـ به نقل از اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحه ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به ديدار سعد رفت و نزد او [اندكى از نيمروز] خوابيد . هنگامى كه هوا كمى خنك شد ، برايش الاغى كندرو و نه چندان اصيل آوردند و بالاپوش كلفتى روى آن انداختند و آن را براى پيامبر صلى اللّه عليه و آله آماده كردند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله سوار شد و سعد خواست پسرش را نيز پشت پيامبر صلى اللّه عليه و آله سوار كند تا الاغ را باز گرداند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اگر با من روانهاش مىكنى ، جلويم سوارش كن» .
سعد گفت : نه ! پشتِ سرت سوار مىكنم ، اى پيامبر خدا !
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «صاحبان مركب، سزاوارتر به نشستن به صدر آن هستند» .
سعد گفت : او را با تو روانه نمىكنم ؛ امّا الاغ را باز گردان .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله الاغ را باز گرداند ، در حالى كه الاغى راهوار و سريع شده بود، به گونهاى كه همراهى با او آسان نبود .