۴۸۴.سنن الترمذى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ : گروهى از ياران پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به انتظار ايشان نشسته بودند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله بيرون آمد تا اين كه به آنها نزديك شد و شنيد كه با هم چه مىگويند . يكى از آنان گفت : عجيب است ! خداوند، از ميان خلقش دوستى برگزيد . او ابراهيم را دوست خود گرفت ! ديگرى گفت : اين، عجيبتر از سخن گفتن با موسى نبود كه به راستى با او گفتگو كرد ! و يكى ديگر گفت : و عيسى كه كلمه [وجودى ]خدا و روح اوست [ ، عجيبتر است] ! و يكى هم گفت : [و] آدم كه خداوند، او را برگزيد !
پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر آنها وارد شد و سلام كرد و فرمود : «سخن و اظهار تعجّبهايتان را شنيدم . "ابراهيم، دوست خدا بود" ، درست است . "موسى، همسخن و همراز خود بود" ، درست است . "عيسى، روح و كلمه [وجودى] خدا بود" ، درست است ، و "آدم را خداوند برگزيد" ، همين گونه است . هان ! من، محبوب خدايم و فخرى نيست . من روز قيامت، پرچمدار ستايش [خداوند] هستم و فخرى نيست . من نخستين شفاعت كنندهام و اوّلين كسى هستم كه شفاعتش پذيرفته مىشود و فخرى نيست . من، نخستين تكان دهنده حلقه درِ بهشت هستم و خداوند، در را برايم مىگشايد و مرا همراه فقيران مؤمن به درون بهشت مىبرد و فخرى نيست ، و من، ارجمندترينِ انسانها از اوّلين تا آخرين هستم و فخرى نيست» .
۴۸۵.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله : هنگامى كه مردم برانگيخته مىشوند ، من نخستين كسى هستم كه بيرون مىآيد ، و من سخنگوى مردم هستم ، هنگامى كه به عرصه قيامت، وارد مىشوند. من، بشارت دهنده آنان هستم، هنگامى كه نااميد مىشوند . آن روز ، پرچم ستايش [الهى ]به دست من است ، و من، ارجمندترين فرزند آدم نزد خدايم هستم و فخرى نيست .
۴۸۶.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله : من روز قيامت، سَرور فرزندان آدم هستم و پرچم ستايش [الهى] به دست من است و فخرى نيست . در آن روز، هيچ پيامبرى از آدم و غير او نيست، جز اين كه زير پرچم من است ، و من، نخستين كسى هستم كه زمين از روى او كنار مىرود [و از قبر بيرون مىآيم] و فخرى نيست .