۴۸۱.امام حسن عليه السلام : چند تن از يهوديان، خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند : اى محمّد ! تو كسى هستى كه ادّعا مىكنى پيامبر خدايى ؟ و تو كسى هستى كه به تو وحى مىشود، همان گونه كه به موسى بن عمران وحى مىشد ؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله لختى ساكت ماند و سپس فرمود : «آرى ، من سَرور فرزندان آدم هستم و فخر نمىفروشم » .
۴۸۲.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله : من، شريفترين تبار را دارم و خودستايى نمىكنم و بامنزلتترين و ارجمندترينِ مردم هستم و قصدم فخرفروشى نيست .
۴۸۳.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله : خداوند عز و جل مردم را به دو گروه تقسيم كرد و مرا در بهترينِ آن دو گروه قرار داد . اين ، همان سخن خداى عز و جل است كه : «و اصحاب يمين»و «اصحاب شمال» . من از اصحاب يمين و از بهترينِ اصحاب يمين هستم .
سپس خداوند ، اين دو گروه را به سه گروه تقسيم كرد و مرا در بهترينِ آن سه گروه قرار داد و اين، همان سخن خداى عز و جل است كه : «پس اصحاب ميمنه ، اصحاب ميمنه كدام اند ؟ و اصحاب مَشئمه ، اصحاب مَشئمه كدام اند ؟ و سبقت گيرندگان ، پيش افتاده اند» . من از سبقت گيرندگان و بهترينِ ايشان هستم .
سپس خداوند ، اين سه گروه را قبيلهها ساخت و مرا در بهترين قبيله نهاد و اين ، همان سخن خداى عز و جل است كه : «و شما را جماعتها و قبيلهها كرديم تا يكديگر را بشناسيد . بىگمان، گرامىترينِ شما نزد خدا ، پرهيزگارترينِ شماست» . من، پرهيزگارترين فرزند آدم و گرامىترينِ ايشان در نزد خداوند عز و جلهستم ، بدون آن كه بِدان ببالم .