421
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول

۴۵۸.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عمر ـ : از پيامبر خدا صلى اللّه‏ عليه و آله اجازه ورود خواستم و در اتاقى بر او وارد شدم . او روى بوريايى از برگ درخت خرما دراز كشيده و قسمتى از بدنش روى خاك بود . زير سرش بالشى پُر شده از الياف خرما قرار داشت و بالاى سرش، پوستى خيسانده شده در مايع دبّاغى ـ كه بوى بدى از آن به مشام مى‏رسيد ـ ، آويزان بود و در گوشه اتاق ، مقدارى برگ درخت سَلَم قرار داشت .
به پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله سلام كردم و نشستم و گفتم : شما پيامبر و برگزيده خدا هستى؛ ولى كسرا و قيصر بر تخت‏هاى طلا و فرش‏هاى ديبا و حرير مى‏نشينند !؟
فرمود : «اى عمر ! آنان ، كسانى هستند كه نعمت‏هاى زودگذر در همين دنيا به آنها داده شده و ما گروهى هستيم كه نعمت‏هايمان در آخرت به ما داده مى‏شود» .

۴۵۹.حلية الأولياء ـ به نقل از زيد بن ثابت ـ : پيامبر خدا صلى اللّه‏ عليه و آله بر بوريايى خوابيد و بوريا بر پهلوى ايشان رَد انداخت . عايشه گفت : اى پيامبر خدا ! كسرا و قيصر ، از سلطنتى بزرگ برخوردارند و تو كه پيامبر خدايى ، هيچ ندارى ، بر بوريا مى‏خوابى و جامه كم‏بها مى‏پوشى !
پيامبر خدا صلى اللّه‏ عليه و آله به او فرمود : «اى عايشه ! اگر بخواهم كه كوه‏ها برايم طلا شوند ، چنين مى‏شوند . جبرئيل عليه السلام كليدهاى خزانه‏هاى دنيا را برايم آورد ؛ ولى من آنها را نخواستم . بوريا را بالا بزن !» .
چون عايشه بوريا را برداشت ، زير هر گوشه‏اى از آن ، قطعه‏اى از طلا بود كه يك مرد نمى‏توانست آن را بردارد .
سپس پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله فرمود : «اى عايشه ! به اينها بنگر . دنيا در نزد خداوند ، حتّى به اندازه بال پشه‏اى ارزش ندارد» .
در اين هنگام ، قطعه‏ها[ى طلا] در زمين فرو رفتند [و ناپديد شدند] .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول
420

۴۵۸.المستدرك على الصحيحين عن عمر : اِستَأذَنتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَدَخَلتُ عَلَيهِ في مَشرَبَةٍ۱ وإنَّهُ لَمُضطَجِعٌ عَلى خَصفَةٍ۲ وإنّ بَعضَهُ لَعَلَى التُّرابِ ، وتَحتَ رَأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ ليفا ، وإنَّ فَوقَ رَأسِهِ لاَءِهابٌ عَطينٌ۳ ، وفي ناحِيَةِ المَشرَبَةِ قَرَظٌ ، فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ثُمَّ جَلَستُ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أنتَ نَبِيُّ اللّهِ وصَفوَتُهُ وخيرَتُهُ مِن خَلقِهِ ، وكِسرى وقَيصَرُ عَلى سُرُرِ الذَّهَبِ وفُرُشِ الحَريرِ وَالدّيباجِ ؟ !
فَقالَ : يا عُمرُ ، إنَّ اُولئِكَ قَد عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم وهِيَ وَشيكَةُ الاِنقِطاعِ ، وإنّا قَومٌ قَد اُخِّرَت لَنا طَيِّباتُنا في آخِرَتِنا .۴

۴۵۹.حلية الأولياء عن زيد بن ثابت : نامَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله عَلى حَصيرٍ فَأَثَّرَ في جَنبِهِ ، فَقالَت لَهُ عائِشَةُ : يا رَسولَ اللّهِ ، هذا كِسرى وقَيصَرُ في مُلكٍ عَظيمٍ ، وأَنتَ رَسولُ اللّهِ لا شَيءَ لَكَ ؛ تَنامُ عَلَى الحَصيرِ وتَلبَسُ الثَّوبَ الرَّديءَ !
فَقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : يا عائِشَةُ ، لَو شِئتُ أن تَسيرَ مَعِيَ الجِبالُ ذَهَبا لَسارَت ، ولَقَد أتاني جِبريلُ بِمَفاتيحِ خَزائِنِ الدُّنيا فَلَم اُرِدها . اِرفَعِي الحَصيرَ !
فَرَفَعَتهُ ، فَإِذا تَحتَ كُلِّ زاوِيَةٍ مِنها قَضيبٌ مِن ذَهَبٍ ، ما يَحمِلُهُ الرَّجُلُ .
فَقالَ : اُنظُري إلَيها يا عائِشَةُ ، إنَّ الدُّنيا لا تَعدِلُ عِندَ اللّهِ مِنَ الخَيرِ قَدرَ جَناحِ بَعوضَةٍ . ثُمَّ غارَتِ القُضبانُ .۵

1.المشربة ـ بالضمّ والفتح ـ : الغرفة (النهاية : ج ۲ ص ۴۵۵) .

2.الخَصَفُ : الجُلّةُ من الخوصِ للتمر (المصباح المنير : ص ۱۷۱ «خصف») .

3.عَطِنَ الجِلدُ : وُضِعَ في الدِّباغِ وتُرك حتّى فسد وأنتن (النهاية : ج ۳ ص ۲۵۹ «عطن») .

4.المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۱۱۷ ح ۷۰۷۲ ؛ مجمع البيان : ج ۹ ص ۱۳۳ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۶۶ ص ۳۲۰ .

5.حلية الأولياء : ج ۷ ص ۲۶۲ الرقم ۳۹۷ وراجع : الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۴۶۶ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9907
صفحه از 523
پرینت  ارسال به