۴۵۳.امام صادق عليه السلام : روزى پيامبر صلى اللّه عليه و آله در حالى كه غمگين بود ، بيرون آمد . فرشتهاى با كليدهاى خزانههاى زمين ، نزد ايشان آمد و گفت : اى محمّد ! اينها كليدهاى خزانههاى زمين است . پروردگارت به تو مىگويد : [خزانهها را] باز كن و از آنها هر اندازه كه مىخواهى ، بردار ، بى آن كه از آنچه [از مقام و پاداش] نزد من دارى ، چيزى كم شود .
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «دنيا ، سراى كسى است كه سرايى ندارد و كسى براى آن گِرد مىآورد كه خِرد ندارد» .
فرشته گفت : سوگند به آن كه تو را به حق به پيامبرى برانگيخت ، هنگامى كه در آسمان چهارم، كليدها به من داده شد ، از فرشتهاى نيز شنيدم كه همين سخن را مىگفت .
۴۵۴.تنبيه الغافلين ـ به نقل از ابن عبّاس ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نشسته بود كه فرشتهاى همراه جبرئيل فرود آمد . جبرئيل گفت : اين، فرشتهاى است كه تا كنون فرود نيامده بود ؛ امّا از خدايش اجازه گرفت و براى زيارت تو [از آسمان ]فرود آمده است . لختى نگذشت كه فرشته آمد و گفت : سلام بر تو، اى پيامبر خدا !
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پاسخ داد : «و سلام بر تو!» .
فرشته گفت : خداوند متعال، به تو خبر مىدهد كه خزائن همه چيز را به تو مىدهد و كليدهاى همه چيز را ـ كه به كسى پيش از تو نداده است و به كسى هم پس از تو نمىدهد ـ به تو مىبخشد، بى آن كه از چيزى كه برايت [از پاداش اخروى ]اندوخته است ، بكاهد ، يا آن كه هر دو را روز قيامت برايت فراهم آورد ؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آنها را روز قيامت برايم فراهم آورد» .
۴۵۵.امام صادق عليه السلام : مردى بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله وارد شد ، در حالى كه ايشان بر بوريايى آرميده بود و بالشى از پوست درخت خرما زيرِ سر داشت و آن بوريا و بالش، بر بدن و گونه پيامبر صلى اللّه عليه و آله رد انداخته بود . مرد ، شروع به دست كشيدن [بر بوريا] كرد و مىگفت : كسرا و قيصر به اين چيزها رضايت ندارند و بر بستر حرير و ديبا مىخوابند و تو بر چنين بوريايى مىخوابى ؟ !
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «سوگند به خدا كه من از آنها بهترم . به خدا سوگند كه من ، از آنان گرامىترم . مرا چه به دنيا !؟ حكايت دنيا ، حكايت مردى سواره است كه بر درختى سايهدار مىگذرد و در سايه آن ، فرود مىآيد و چون سايهاش مىرود ، او مىكوچد و مىرود و درخت را وا مىنهد» .