۴۳۴.صحيح مسلم ـ به نقل از عايشه ـ : پردهاى داشتيم كه در آن، تصوير پرندهاى بود و هر گاه كسى وارد [اتاق ]مىشد ، اوّل با آن رو به رو مىشد . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من فرمود : «اين پرده را عوض كن ؛ زيرا هر گاه وارد مىشوم و آن را مىبينم، به ياد دنيا مىافتم» .
۴۳۵.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عايشه ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله از چيزى خوشش نيامد و چيزى از دنيا خوشايند او نشد، مگر آن كه در آن چيز، تقوايى در كار بود .
۴۳۶.پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله : اگر مانند كوه اُحُد ، طلا داشته باشم ، خوشحال نمىشوم كه سه روز بر من بگذرد و چيزى از آن نزد من باقى مانده باشد ، مگر چيزى كه براى [دادن ]بدهى فراهمش مىكنم .
۴۳۷.مسند الحميدى ـ به نقل از عايشه ـ : طلايى به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رسيد . هفت تا نُه بار از خواب برخاست و صبح نشده، آن را قسمت كرد و سپس فرمود : «محمّد چه گمانى به خدايش داشت، اگر مىمُرد و اين طلا نزدش بود ؟!».