۳۹۹.صحيح مسلم ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله از جنگ حنين باز گشت و در جعرانه۱ نقرههاى غنيمتى را كه در لباس بلال ريخته شده بود ، مشت مشت به مردم مىداد . مردى نزد ايشان آمد و گفت : اى محمّد! عدالت بورز [و غنائم را عادلانه قسمت كن] .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «واى بر تو! اگر من عدالت نمىورزم، پس چه كسى عدالت مىورزد ؟! اگر من هم عدالت نورزم ، ناكام و زيانكار گشتهاى [كه پيرو كسى شدهاى كه عادل نيست]» .
عمر بن خطّاب گفت : اى پيامبر خدا ! مرا وا گذار تا اين منافق را بكشم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «پناه بر خدا از اين كه مردم بگويند من يارانم را مىكشم ! اين مرد و يارانش ، قرآن را مىخوانند؛ ولى از حنجرههايشان فراتر نمىرود . از دين، خارج مىشوند، آن گونه كه تير از هدف بيرون مىرود» .