۳۷۹.مجمع البيان ـ در باره سخن خداى متعال : «و از آنان، كسانى اند كه پيامبر را آزار مىدهند» ـ : گفته شده : در باره گروهى از منافقان نازل شد كه از جمله آنان : جُلاس بن سُوَيد ، شأس بن قيس ، مَخشىّ بن حُمَير ، رَفاعة بن عبد المنذر و ديگران بودند كه چيزهايى ناروا گفتند و يكى از آنها گفت : نكنيد، كه مىترسيم آنچه مىگوييد، به [گوش] محمّد برسد و آسيبى به ما برساند !
جُلاس گفت : بلكه آنچه مىخواهيم، مىگوييم و سپس نزد او مىرويم و او آنچه را [كه نزد او] مىگوييم، تصديق مىكند، كه محمّد، گوشهايى شنوا دارد [و دهنبين است] !
۳۸۰.امام حسين عليه السلام ـ در حديثى از امام على عليه السلام در پاسخ سؤالهاى يك يهودى از رؤساى يهود ـ : يهودى به او گفت : اين نوح است كه براى خداوند متعال، شكيب ورزيد و چون او را تكذيب كردند ، بدى آنان را نخواست و آنها را بخشيد .
على عليه السلام فرمود : «آرى ، همين گونه بود ؛ امّا محمّد هم براى خداوند عز و جل شكيب ورزيد و هنگامى كه از طرف قومش تكذيب و رانده و با سنگريزه زده شد ، بدى آنان را نخواست و آنها را بخشيد . ابو لهب ، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ريخت و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به جائيل ، فرشته كوهها، وحى كرد : كوهها را بشكاف و خود را به محمّد برسان . او نزد پيامبر آمد و گفت : من به فرمانبردارى از تو امر شدهام . اگر بفرمايى كه كوهها را بر سرشان خراب كنم و هلاكشان سازم [ ، چنين مىكنم] . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : "من براى رحمت، برانگيخته شدهام . خدايا! امّتم را هدايت كن، كه آنها نادان اند" .
واى بر تو، اى يهودى ! نوح، هنگامى كه غرق شدن قومش را مشاهده كرد، به خاطر خويشاوندى با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزىاش را نشان داد و گفت : «خداى من ! پسرم از خاندانم است» ، و خداوند متعال فرمود : «او از خاندان تو نيست . [اين درخواست] كارى ناشايسته است» ، و خداوندِ والاياد، خواست با اين سخن، تسليتش دهد ؛ ولى محمّد، هنگامى كه قومش به مخالفت و جنگ با او برخاستند ، شمشير انتقام بر آنان بر كشيد و دلسوزى خويشاوندى را كنار نهاد و با چشم رحمت به آنان ننگريست ...» .
يهودى گفت : يعقوب بر جدايى فرزندش چنان شكيب ورزيد كه نزديك بود از غم و اندوه بميرد .
على عليه السلام به او فرمود : «اين گونه بوده است ، و غم يعقوب ، غمى بود كه سر آمد و با ديدار يوسف تمام شد ؛ امّا ابراهيم فرزند محمّد كه نور چشمش بود ، براى هميشه از او گرفته شد و خداوند، او را براى خود بر گرفت تا اجرى عظيم برايش بيندوزد . و پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : "جان، اندوهگين مىشود و دل، بيتاب مىگردد و ما بر تو ـ اى ابراهيم ـ اندوهزدگانيم؛ ولى چيزى نمىگوييم كه خدا را خوش نيايد" و در تمام اينها رضايت خداوند و تسليم در برابر او را در همه كارها مقدّم مىداشت» .