۳۷۸.السيرة النبويّة ، ابن هشام : هر گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در مجلسى ، مردم را به خداوند متعال فرا مىخواند و در آن ، قرآن تلاوت مىنمود و قريش را از آنچه بر امّتهاى پيشين رفته ، بر حذر مىداشت و از آن مجلس بر مىخاست ، نضر بن حارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قُصَى ، در آن مجلس ، به جاى پيامبر صلى اللّه عليه و آله مىنشست و براى مردم ، قصّه رستم پهلوان و اسفنديار و پادشاهان فارس را بازگو مىكرد و آن گاه مىگفت : به خدا سوگند ، محمّد بهتر از من حكايت نمىكند و حكايت او ، جز افسانههاى پيشينيان نيست . آنها را براى خود نوشته ، همان طور كه من آنها را نوشتهام .
پس خداوند ، در باره او اين آيات را فرو فرستاد : «و گفتند : افسانههاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام ، بر او املا مىشوند . بگو : آن را كسى نازل كرده كه رازِ نهان را در آسمانها و زمين مىداند ، و هموست كه بسى آمرزنده و مهربان است» ، و نيز در باره او فرو فرستاد : «هر گاه ، آيات ما بر او تلاوت شد ، گفت : افسانههاى پيشينيان است» ، و نيز در باره او نازل كرد : «واى بر هر دروغباف گناهپيشهاى كه آيات خدا را كه براى او خوانده مىشود ، مىشنود و باز به حال تكبّر، چنان كه گويى آن را نشنيده است، سماجت مىورزد . پس، او را از عذابى پُردرد ، خبر بده» ، «گويى گوشهايش سنگين است . او را به عذابى دردناك خبر بده» .