۳۵۹.الشفا بتعريف حقوق المصطفى ـ به نقل از عايشه ، در توصيف زهد و شكيبايى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ : من از آنچه در پيامبر مىديدم ، دلم مىسوخت و مىگريستم و بر شكم گرسنه [و به پشت چسبيدهاش] دست مىكشيدم و مىگفتم : جانم فدايت ! اى كاش از دنيا اندازه خوراكت بهرهمند مىشدى !
پس مىفرمود : «اى عايشه ! مرا با دنيا چه كار؟! برادرانم از پيامبران اولوا العزم ، بر دشوارىهايى سختتر از اين ، شكيبايى كردند و بر همين حال ، زندگىشان را به پايان بردند و به بارگاه پروردگارشان وارد شدند ، و خداوند ، بازگشتشان را گرامى داشت و پاداششان را كامل پرداخت . من شرم دارم كه در اثر رفاهطلبى در زندگىام ، در روز قيامت ، مقامى فروتر از آنان بيابم ، و هيچ چيزى در نظرم، محبوبتر از ملحق شدن به برادران و دوستانم نيست» .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله پس از آن ، ماهى ديگر را به پايان نرساند و از دنيا رحلت نمود .
۳۶۰.صحيح البخارى ـ به نقل از عبد اللّه ـ : در نبرد حنين ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله سهم بيشترى به برخى افراد داد . به اقرع بن حابس ، صد شتر داد و همين مقدار به عيينه داد و به برخى بزرگان عرب آن روز ، بيشتر از سهمشان داد . مردى گفت : به خدا سوگند ، در اين تقسيم ، عدالت رعايت نشده و براى خدا نبوده است . گفتم : به خدا سوگند ، به پيامبر خبر مىدهم . و نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله رفتم و باخبرش كردم . فرمود : «اگر خدا و پيامبرش عدالت نورزند ، پس چه كسى عدالت بورزد ؟ ! خداوند، موسى را رحمت كند كه بيش از اين، آزار ديد و شكيب ورزيد !» .