333
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول

۳۵۲.امام على عليه السلام ـ در يك سخنرانى ـ : گواهى مى‏دهيم كه محمّد، بنده و پيامبر خداست . به خاطر رضايت خدا در هر ورطه‏اى فرو رفت و هر اندوهى را جرعه جرعه نوشيد تا آن جا كه نزديكان، رنگ عوض كردند و دورها بر ضدّ او گرد آمدند و عرب ، افسارگسيخته و شتابان به نبرد او روى آوردند و براى جنگ با او بر شكم‏هاى مركبشان كوفتند تا دشمنى خود را از دورترين خانه و كاشانه به او برسانند .

۳۵۳.امام صادق عليه السلام ـ خطاب به علقمه ـ : اى علقمه ! رضايت مردم به دست نمى‏آيد و زبان‏هايشان را نمى‏توان نگاه داشت . چگونه از چيزى كه پيامبران الهى و فرستادگان و حجّت‏هاى خداوند در سلامت و امان نماندند ، سالم مى‏مانيد ؟! آيا به يوسف نسبت ندادند كه به زنا همّت گماشت ؟! آيا به ايّوب عليه السلام نسبت ندادند كه به خاطر گناهانش مبتلا شد ؟! آيا به داوود عليه السلام نسبت ندادند كه پرنده را دنبال كرد تا آن كه چشمش به زن اوريا افتاد و شيفته‏اش شد ؟! و شوهر او را جلوى تابوت [به جنگى سخت] روانه كرد تا كشته شد و با آن زن ازدواج كرد ؟ آيا به موسى عليه السلام نسبت ندادند كه عقيم است و آزارش دادند تا آن كه خداوند از آنچه مى‏گفتند ، مبرّايش ساخت ، با آن كه نزد خداوند، والا و آبرومند بود ؟!
آيا به همه پيامبران الهى نسبت سِحر و دنياخواهى ندادند ؟! آيا به مريم دختر عمران عليه السلام نسبت ندادند كه او عيسى را از مردى نجّار به نام يوسف باردار شده است ؟! آيا به پيامبرمان محمّد، نسبت ندادند كه او شاعرى ديوانه است ؟! آيا به او نسبت ندادند كه شيفته زن زيد بن حارثه (پسرخوانده‏اش) شده و در كار او كوشيده تا او را از آنِ خود كرده است ؟! آيا در جنگ بدر به او نسبت ندادند كه پارچه قرمزى را از غنيمت براى خود برداشته، تا آن كه خداوند عز و جل [جاى] آن پارچه را براى پيامبرش روشن كرد و پيامبرش را از خيانت در غنيمت مبرّا كرد و آن را در كتابش چنين آورد : «و سزامند پيامبر نيست كه در غنيمت خيانت كند و هر كس خيانت كند ، آنچه را برداشته است ، روز قيامت مى‏آورد» ؟! آيا به پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله نسبت ندادند كه از سر هوس و خواست خود در باره پسرعمويش على عليه السلام سخن گفته [و او را به جاى خود نشانده ]است، تا آن جا كه خداوند سبحان، آنان را تكذيب كرد و فرمود : «او از سر هوس سخن نمى‏گويد . آن، جز وحيى كه نازل مى‏شود ، نيست» ؟! آيا به پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله نسبت ندادند كه در ادّعاى فرستاده بودنش از سوى خداوند ، دروغ مى‏گويد، تا آن جا كه خداوند عز و جل نازل فرمود : «و فرستادگان پيش از تو نيز دروغگو خوانده شدند و بر تكذيب خود شكيب ورزيدند و آزار ديدند تا آن كه يارى ما به آنان رسيد» ؟! و روزى پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله فرمود : «ديشب به آسمان عروج كردم» ؛ ولى گفته شد : به خدا سوگند ، در طول شب از بسترش هم جدا نشده است !
و در باره اوصيا [و جانشينان پيامبر صلى اللّه‏ عليه و آله] بيش از اين گفتند . آيا به سَرور وصيّان [امام على عليه السلام] نسبت ندادند كه او دنياطلب و رياست‏خواه است ؟! و اين كه او فتنه را بر آرامش ترجيح مى‏دهد و خون مسلمانان را ناروا مى‏ريزد ، و اگر خيرى در او بود ، خالد بن وليد به زدن گردنش فرمان نمى‏يافت ؟! آيا به او نسبت ندادند كه مى‏خواهد با دختر ابوجهل ازدواج كند و بر سر فاطمه عليها السلام هوو بياورد و از اين رو پيامبر خدا صلى اللّه‏ عليه و آله روى منبر از او نزد مسلمانان گله كرد و فرمود : «على مى‏خواهد با دختر دشمن خدا ازدواج كند و بر سر دختر پيامبر خدا هوو بياورد . هان ! فاطمه ، پاره‏اى از من است ، و هر كس او را آزار دهد ، مرا آزار داده است و هر كس او را شادمان كند ، مرا شادمان كرده است و هر كس او را به خشم بياورد ، مرا به خشم آورده است» ؟ !


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول
332

۳۵۲.عنه عليه السلام ـ في خُطبَةٍ لَهُ ـ : ... ونَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، خاضَ إلى رِضوانِ اللّهِ كُلَّ غَمرَةٍ ، وتَجَرَّعَ فيهِ كُلَّ غُصَّةٍ ، وقَد تَلَوَّنَ لَهُ الأَدنَونَ ، وتَأَلَّبَ عَلَيهِ الأَقصَونَ ، وخَلَعَت إلَيهِ العَرَبُ أعِنَّتَها ، وضَرَبَت لِمُحارَبَتِهِ بُطونَ رَواحِلِها ، حَتّى أنزَلَت بِساحَتِهِ عَداوَتَها مِن أبعَدِ الدّارِ وأَسحَقِ۱المَزارِ .۲

۳۵۳.الإمام الصادق عليه السلام ـ لِعَلقَمَةَ ـ : يا عَلقَمَةُ ، إنَّ رِضَا النّاسِ لا يُملَكُ ، وأَلسِنَتَهُم لا تُضبَطُ ، فَكَيفَ تَسلَمونَ مِمّا لَم يَسلَم مِنهُ أنبِياءُ اللّهِ ورُسُلُهُ وحُجَجُهُ عليهم السلام ؟ ألَم يَنسُبوا يوسُفَ عليه السلام إلى أنَّهُ هَمَّ بِالزِّنا ؟ ألَم يَنسُبوا أيّوبَ عليه السلام إلى أنَّهُ ابتُلِيَ بِذُنوبِهِ ؟ ألَم يَنسُبوا داودَ عليه السلام إلى أنَّهُ تَبِعَ الطَّيرَ حَتّى نَظَرَ إلَى امرَأَةِ اُوريا فَهَواها ؟ وأَنَّهُ قَدَّمَ زَوجَها أمامَ التّابوتِ حَتّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِها ؟ ألَم يَنسُبوا موسى عليه السلام إلى أنَّهُ عِنّينٌ وآذَوهُ حَتّى بَرَّأَهُ اللّهُ مِمّا قالوا ، وكانَ عِندَ اللّهِ وَجيها ؟ ألَم يَنسُبوا جَميعَ أنبياءِ اللّهِ إلى أنَّهُم سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنيا ؟ ألَم يَنسُبوا مَريَمَ بِنتَ عِمرانَ عليه السلام إلى أنَّها حَمَلَت بِعيسى مِن رَجُلٍ نَجّارٍ اسمُهُ يوسُفَ ؟ !
ألَم يَنسُبوا نَبِيَّنا مُحَمَّدا صلى اللّه عليه و آله إلى أنَّهُ شاعِرٌ مَجنونٌ ؟ ألَم يَنسُبوهُ إلى أنَّهُ هَوَى امَرأَةَ زَيدِ بنِ حارِثَةَ فَلَم يَزَل بِها حَتَّى استَخلَصَها لِنَفسِهِ ؟ ألَم يَنسُبوهُ يَومَ بَدرٍ إلى أنَّهُ أخَذَ لِنَفسِهِ مِنَ المَغنَمِ قَطيفَةً حَمراءَ ، حَتّى أظهَرَهُ اللّهُ عزّ و جلّ عَلَى القَطيفَةِ وبَرَّأَ نَبِيَّهُ صلى اللّه عليه و آله مِنَ الخِيانَةِ ، وأَنزَلَ بِذلِكَ في كِتابِهِ : « وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ »۳؟ ألَم يَنسُبوهُ إلى أنَّهُ صلى اللّه عليه و آله يَنطِقُ عَنِ الهَوى فِي ابنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ عليه السلام حَتّى كَذَّبَهُم اللّهُ عزّ و جلّ ، فَقالَ سُبحانَهُ : « وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى »۴؟ ألَم يَنسُبوهُ إلَى الكَذِبِ في قَولِهِ : إنَّهُ رَسولٌ مِنَ اللّهِ إلَيهِم ، حَتّى أنزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ عَلَيهِ : « وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا » ۵؟ ولَقد قالَ يَوما : عُرِجَ بِيَ البارِحَةَ إلَى السَّماءِ ، فَقيلَ : وَاللّهِ ، ما فارَقَ فِراشَهُ طولَ لَيلَتِهِ !
وما قالوا فِي الأَوصِياءِ عليهم السلام أكثَرُ مِن ذلِكَ ، ألَم يَنسُبوا سَيِّدَ الأَوصِياءِ عليه السلام إلى أنَّهُ كانَ يَطلُبُ الدُّنيا وَالمُلكَ ؟ وأَنَّهُ كان يُؤثِرُ الفِتنَةَ عَلَى السُّكونِ ، وأَنّه يَسفِكُ دِماءَ المُسلِمينَ بِغَيرِ حِلِّها ، وأَنَّهُ لَو كانَ فيهِ خَيرٌ ما اُمِرَ خالِدُ بنُ الوليدِ بِضَربِ عُنُقِهِ ؟ ألَم يَنسُبوهُ إلى أنَّهُ عليه السلام أرادَ أن يَتَزَوَّجَ ابنَةَ أبي جَهلٍ عَلى فاطِمَةَ عليها السلام ، وأَنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله شَكاهُ عَلَى المِنبَرِ إلَى المُسلِمينَ ، فَقالَ : إنَّ عَلِيّا يُريدُ أن يَتَزَوَّجَ ابنَةَ عَدُوِّ اللّهِ عَلَى ابنَةِ نَبِيِّ اللّهِ ، ألا إنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّي ، فَمَن آذاها فَقَد آذاني ، ومَن سَرَّها فَقَد سَرَّني ، ومَن غاظَها فَقَد غاظَني ؟ !۶

1.مكان سحيق : أي بعيد (النهاية : ج ۲ ص ۳۴۷ «سحق») .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۲۴ ح ۶۲ .

3.آل عمران : ۱۶۱ .

4.النجم : ۳ و ۴ .

5.الأنعام : ۳۴ .

6.الأمالي للصدوق : ص ۱۶۴ ح ۱۶۳ عن علقمة ، بحار الأنوار : ج ۷۰ ص ۲ ح ۳ وراجع : قصص الأنبياء للراوندي : ص ۲۰۳ ح ۲۶۴ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9880
صفحه از 523
پرینت  ارسال به