زندگى ، به كنش و واكنش دست مىزند و رفتارهايى بر مىگزيند و حالتهايى را مىپذيرد كه خود مىخواهد و دوست دارد و با سليقه و معيارهايش ، همخوانى دارند .
بنا بر اين ، سبك زندگى ، مولودِ عوامل و عناصرى است كه كم و بيش با هم ارتباط دارند و يك شاكله كلّىِ فرهنگى و اجتماعى را پديد مىآورند ، و همين نظاممندى و پيوستگى است كه موجب تمايز فرهنگى در جوامع مختلف مىگردد .
در اين تعريف ، سبك زندگى، شامل همه عرصههاى حيات انسان مىشود . نظام ارتباطى او با ديگر انسانها ، طبيعت، هستى و آفريدگار هستى ، نظام معيشتى ، بهرهگيرى او از فرصت و فراغت خويش و چگونگى كاربرد ابزار كهنه و مدرن ، علاقهمندىهاى او به دين ، خانواده ، هنر ، وطن، فعّاليتهاى تفريحى و ورزشى مانند سفر و كوهنوردى و شنا ، همه و همه در سبك زندگى مىگنجند . در سبك زندگى ، صورت و معناى زندگى به هم مىپيوندند و در تولّد هويت فرد يا اجتماع ، به صورت مؤّفههاى اصلى ، شركت مىجويند .
اهمّيت اصلاح سبك زندگى
سبك زندگى ، هر چند برآمده از باورها و نگرش خاصّ انسان به ارزشهاست ، امّا بر اساس تعاملِ اخلاق و رفتار ، و اثرپذيرى روح از رفتار ، در حدّ خود مىتواند به تغيير نگرش انسان بينجامد و به تدريج يا يكباره ، هويت او را دستخوش تغيير كند .
سبك زندگى همچنين در عرصه اجتماع مىتواند زمينه واگرايى يا همگرايى ميان گروههاى اجتماعى و سياسى را فراهم آورد . افرادى كه براى مدّت طولانى ، شبيه به هم رفتار و مانند هم فكر مىكنند و به چيزهايى يكسان مىگرايند و حساسيتهايى همسان نشان مىدهند ، در درازمدّت، يك گروه با موضعگيرى و داورىهاى مشترك ، پديد مىآورند و موجب همگرايى قومى يا حزبى و فرهنگى و