سخن مترجم
نوشته پيش رو، پرتوى از رفتار والاترين آفريده هستى را مىنماياند؛ انسانى كه خالق بزرگ خلقت، خُلق و خوى او را به عظمت ياد نمود؛ پيامبرى كه نماد رحمت خدا و نمود حكمت او بود؛ دُرّ يتيم آفرينش كه فرزندانش را پدرى مهربان، همسرانش را شويى پشتيبان، ياران و همراهانش را دوستى جانان، امّتش را رهبرى جاويدان و براى خدايش، جلوه ناب ايمان بود؛ فردى كه گفتارش، شاهد هميشگى صداقت ، و رفتارش، بيّنه معجزآساى رسالتش بود. دلداده خدا بود و دلبر آدميان. روح قدسىاش ، همدم فرشتگان و پيكر خاكىاش، تابآور جفاى دشمنان بود، از مشركان و كافران تا منافقان و نامسلمانان. همه را از فرهيختگان فرزانه تا بيابانگردان از تمدّن بيگانه، با لبخندش جذب، با زبانش خرسند و با رفتارش پيرو مىكرد . اندرز و حكمت و جدل، مرهمهايى در دستان او براى درمان دورافتادگان از راه راست خدا بود. گاه كه بيمارى بيمارانش سخت و ژرف بود، از تيغ براى داغ نهادن و جرّاحى بهره مىجست و چه بسيار خود را در اين راه به رنج و مشقّت افكند. دنيا با همه رنگهايش برايش جلوهاى نداشت؛ زيرا رنگ خدا را به زندگىاش زده بود «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً؟» . او به راستى ، محمّد (ستوده) بود.
آنچه مىخوانيد، شمردن ستارههايى انبوه و پرشمار را مىماند كه در آسمانى صاف و بىغبار طلوع كردهاند؛ اثرى برگرفته از متون كهن و معتبر كه با زبانى متفاوت و قرنها پيش از ما نوشته و روايت شدهاند؛ روايتهايى با واژههاى