75
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۶۷۲.صحيح البخارىـ به نقل از عروه ـ: مردى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اجازه خواست. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هنگامى كه او را ديد، فرمود: «چه بد مردى ! و چه مرد نكوهيده‏اى !»؛ امّا هنگامى كه نشست، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با چهره‏اى گشاده و رويى باز با او رو به رو شد. هنگامى كه آن مرد رفت، عايشه به ايشان گفت: اى پيامبر خدا ! هنگامى كه آن مرد را ديدى، به او چنين و چنان گفتى ؛ ولى با چهره‏اى گشاده و رويى باز با او رو به رو شدى !؟
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اى عايشه! كِى مرا ناسزاگو ديده‏اى ؟ بدترين جايگاه را روز قيامت، كسى دارد كه مردم از ترس بدى و آزارش، او را رها كنند».

۶۷۳.السيرة النبويّة، ابن هشام ـ به نقل از جعفر بن عبد اللّه‏ بن ابى حكم ـ: ابو عامر، هنگامى كه وارد مدينه شد و پيش از آن كه به مكّه برود، نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و پرسيد: اين دينى كه آورده‏اى، چيست ؟
فرمود: «دين حنيف، دين ابراهيم».
او گفت: من، بر آن دينم.
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به او فرمود: «تو بر آن نيستى».
گفت: چرا ؛ امّا تو ـ اى محمّد ـ چيزهايى در آن داخل كرده‏اى كه جزو آن نيست.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «من چنين نكرده‏ام ؛ امّا آن را پاك و روشن و بى‏آلودگى آورده‏ام».
او گفت: خداوند، دروغگو را براند و غريب و تنها بميراند» و با اين سخن، به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گوشه زد ؛ يعنى: تو به دروغ، چيزهايى به آن افزوده‏اى.
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «باشد ! هر كس دروغ مى‏گويد، خداوند متعال با او چنين كند».
اين دشمن خدا به چنين سرنوشتى دچار شد. به مكّه آمد و هنگامى كه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مكّه را فتح كرد، به طائف رفت و چون اهل طائف مسلمان شدند، به شام پيوست و در آن جا رانده، غريب و تنها از دنيا رفت.


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
74

۶۷۲.صحيح البخاري عن عروة عن عائشة: إنَّ رَجُلاً استَأذَنَ عَلَى النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَلَمّا رَآهُ قالَ: بِئسَ أخُو العَشيرَةِ وبِئسَ ابنُ العَشيرَةِ ! فَلَمّا جَلَسَ تَطَلَّقَ النَّبِيُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في وَجهِهِ وَانبَسَطَ إلَيهِ، فَلَمَّا انطَلَقَ الرَّجُلُ قالَت لَهُ عائِشَةُ: يا رَسولَ اللّهِ، حينَ رَأَيتَ الرَّجُلَ قُلتَ لَهُ كَذا وكَذا، ثُمَّ تَطَلَّقتَ في وَجهِهِ وَانبَسَطتَ إلَيهِ !
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: يا عائِشَةُ، مَتى عَهِدتِني فَحّاشا ؟ إنَّ شَرَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةً يَومَ القِيامَةِ مَن تَرَكَهُ النّاسُ اتّقاءَ شَرِّهِ.۱

۶۷۳.السيرة النبوية لابن هشام عن جعفر بن عبداللّه‏ بن أبي الحكم: إنَّ أبا عامِرٍ أتى رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حينَ قَدِمَ المَدينَةَ، قَبلَ أن يَخرُجَ إلى مَكَّةَ، فَقالَ: ما هذَا الدّينُ الَّذي جِئتَ بِهِ ؟ فَقالَ: جِئتُ بِالحَنيفِيَّةِ دينِ إبراهيمَ. قالَ: فَأَنا عَلَيها. فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: إنَّكَ لَستَ عَلَيها. قالَ: بَلى ؛ قالَ: إنَّكَ أدخَلتَ يا مُحَمَّدُ فِي الحَنيفِيَّةِ ما لَيسَ مِنها ! قالَ: ما فَعَلتُ، ولكِنّي جِئتُ بِها بَيضاءَ نَقِيَّةً. قالَ: الكاذِبُ أماتَهُ اللّهُ طَريدا غَريبا وَحيدا، يَعرِضُ بِرَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ؛ أي أنَّكَ جِئتَ بِها كَذلِكَ. قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: أجَل، فَمَن كَذَبَ فَفَعَلَ اللّهُ تَعالى ذلِكَ بِهِ.
فَكانَ هُوَ ذلِكَ عَدُوُّ اللّهِ، خَرَجَ إلى مَكَّةَ، فَلَمَّا افتَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مَكَّةَ خَرَجَ إلَى الطّائِفِ، فَلَمّا أسلَمَ أهلُ الطّائِفِ لَحِقَ بِالشّامِ، فَماتَ بِها طَريدا غَريبا وَحيدا.۲

1.. صحيح البخاري : ج ۵ ص ۲۲۴۴ ح ۵۶۸۵ ، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۰۰۲ ح ۷۳ ، سنن أبي داود : ج ۴ ص۲۵۱ح ۴۷۹۲ ، سنن الترمذي : ج ۴ ص ۳۵۹ ح ۱۹۹۶ ، مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۲۸۴ ح ۲۴۱۶۱ كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۷۸۷ ح ۸۷۵۷ .

2.. السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۲۳۵ ، تفسير الثعلبي : ج ۵ ص ۹۲ ح ۵۷ نحوه وليس فيه ذيله من «فمنكذب» ، سبل الهدى والرشاد : ج ۳ ص ۴۱۹ وفيه «حيث خرج من مكّة» بدل «أي أنّك جئت بها كذلك» ، إمتاع الأسماع : ج ۱۴ ص ۳۶۰ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7295
صفحه از 513
پرینت  ارسال به