59
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۶۶۱.سنن الترمذىـ به نقل از اَنَس بن مالك ـ: مردى يهودى نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و يارانش آمد و گفت: السام عليكم (مرگ بر شما)! آن گروه به او جواب دادند.
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «آيا مى‏دانيد او چه گفت ؟».
گفتند: خدا و پيامبرش داناترند. او سلام داد، اى پيامبر خدا !
فرمود: «نه ! او چنين و چنان گفت. او را به من باز گردانيد».
او را باز گرداندند. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «گفتى: السام عليكم (مرگ بر شما)!؟».
گفت: آرى.
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين هنگام فرمود: «هنگامى كه يكى از اهل كتاب به شما سلام مى‏دهد، بگوييد: " عليك (بر تو باد)! "، [يعنى:] بر تو باد آنچه گفتى» [و آيه به همين ماجرا اشاره دارد:] «و هنگامى كه نزد تو مى‏آيند، به گونه‏اى به تو سلام مى‏دهند كه خداوند، آن گونه به تو سلام نكرده است».

۶۶۲.صحيح مسلمـ به نقل از عمران بن حصين ـ: قبيله ثقيف، هم‏پيمان‏هاى بنى عقيل بودند و دو تن از ياران پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را به اسارت گرفتند و ياران پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز مردى از بنى عقيل را اسير كردند و همراه او شترى ارزشمند به نام عضباء را نيز به غنيمت گرفتند.
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر او كه در بند بود، وارد شد. او گفت: اى محمّد !
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نزد او رفت و فرمود: «چه كار دارى ؟».
گفت: به چه خاطر، مرا گرفته‏اى ؟ و به چه خاطر، شتر تندروى مرا گرفته‏اى ؟پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از سر بزرگ داشتن اين سخن (/ آن مرد) فرمود: «تو را به خاطر جرم و جنايت هم‏پيمانانت، ثقيف، دستگير نموده‏ام».۱ سپس از او روى گرداند؛ ولى آن مرد ندايش داد و گفت: اى محمّد! اى محمّد!
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مهربان و دل‏نازك بود. به سوى او باز گشت و فرمود: «چه كار دارى ؟». گفت: من مسلمانم.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اگر در حالى كه اختياردار كارت بودى [و اسير نشده بودى] و آن را مى‏گفتى، به كمال كاميابى مى‏رسيدى». سپس پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله باز گشت و آن مرد دوباره ندا داد: اى محمّد! اى محمّد!
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نزد او آمد و فرمود: «چه كار دارى ؟».
گفت: گرسنه‏ام، سيرم كن ؛ و تشنه‏ام، سيرابم كن.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اين نيازت است [و بايد برطرف شود]» و با آن دو مسلمان اسير، تبادل شد.

1.. رسم عرب، اين بود كه اگر كسى در باره جنايت هم‏پيمان خود، سكوت مى‏كرد و جنايت او را جبران نمى‏نمود ، شريك جرم محسوب مى‏شد . م


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
58

۶۶۱.سنن الترمذي عن أنس: إنَّ يَهودِيّا أتى عَلَى النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وأَصحابِهِ فَقالَ: السّامُ عَلَيكُم، فَرَدَّ عَلَيهِ القَومُ، فَقالَ نَبِيُّ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: هَل تَدرونَ ما قالَ هذا ؟ قالوا: اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ، سَلَّمَ يا نَبِيَّ اللّهِ. قالَ: لا، ولكِنَّهُ قالَ: كَذا وكَذا، رُدّوهُ عَلَيَّ، فَرَدّوهُ. قالَ: قُلتَ: السّامُ عَلَيكُم ؟ قالَ: نَعَم.
قالَ نَبِيُّ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عِندَ ذلِكَ: إذا سَلَّمَ عَلَيكُم أحَدٌ مِن أهلِ الكِتابِ فَقولوا: عَلَيكَ. قالَ: عَلَيكَ ما قُلتَ. قالَ: «وَ إِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللّهُ»۱.۲

۶۶۲.صحيح مسلم عن عمران بن حصين: كانَت ثَقيفٌ حُلَفاءَ لِبَني عَقيلٍ، فَأَسَرَت ثَقيفٌ رَجُلَينِ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وأَسَرَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رَجُلاً مِن بَني عَقيلٍ، وأَصابوا مَعَهُ العَضباءَ۳، فَأَتى عَلَيهِ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وهُوَ في الوَثاقِ. قالَ: يا مُحَمَّدُ ! فَأَتاهُ فَقالَ: ما شَأنُكَ ؟ فَقالَ: بِمَ أخَذتَني ؟ وبِمَ أخَذتَ سابِقَةَ الحاجِّ۴ ؟
فَقالَ إعظاما لِذلِكَ: أخَذتُكَ بِجَريرَةِ حُلَفائِكَ ثَقيفٍ.
ثُمَّ انصَرَفَ عَنهُ فَناداهُ، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ يا مُحَمَّدُ ! وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رَحيما رَقيقا، فَرَجَعَ إلَيهِ فَقالَ: ما شَأنُكَ ؟ قالَ: إنّي مُسلِمٌ، قالَ: لَو قُلتَها وأَنتَ تَملِكُ أمرَكَ أفلَحتَ كُلَّ الفَلاحِ، ثُمَّ انصَرَفَ. فَناداهُ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ يا مُحَمَّدُ ! فَأَتاهُ فَقالَ: ما شَأنُكَ ؟ قالَ: إنّي جائِعٌ فَأَطعِمني وظَمآنُ فَاسقِني.
قالَ: هذِهِ حاجَتُكَ. فَفُدِيَ بِالرَّجُلَينِ.۵

1.. المجادلة : ۸ .

2.. سنن الترمذي : ج ۵ ص ۴۰۷ ح ۳۳۰۱ ، مسند ابن حنبل : ج ۴ ص ۴۲۷ ح ۱۳۲۳۹ ، صحيح ابن حبّان : ج ۲ص ۲۵۶ ح ۵۰۳ ، تفسير الطبري : ج ۱۴ ص ۱۵ كلّها نحوه ، مسند أبي يعلى : ج ۳ ص ۲۸۲ ح ۳۱۰۲ وراجع : روضة الواعظين : ج ۲ ص۴۳۷ .

3.. وأصابوا مه العَضباء : أي أخَذوها ، وهي ناقةٌ نَجيبةٌ كانت لرجُلٍ من بَني عَقيل ، ثمّ انتقلَت إلى رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آلههامش المصدر .

4.. سابقَةَ الحاجّ : أراد بها العضباءَ ؛ فإنّها كانت لا تُسبَق أو لا تكاد تُسبَق هامش المصدر .

5.. صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۲۶۲ ح ۸ ، سنن أبي داود : ج ۳ ص ۲۳۹ ح ۳۳۱۶ ، السنن الكبرى للنسائي : ج ۵ص ۱۷۵ ح ۸۵۹۲ نحوه ، سنن الدارمي : ج ۲ ص ۶۸۵ ح ۲۴۱۰ ، مسند ابن حنبل : ج ۷ ص ۲۰۷ ح ۱۹۹۱۵ ، كنز العمّال : ج ۴ ص ۳۸۴ ح ۱۱۰۳۳ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10541
صفحه از 513
پرینت  ارسال به