۶۲۱.سنن أبى داوودـ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه، از پدرش ـ: همراه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در سفرى بوديم كه براى قضاى حاجتش رفت. ما ژوركى۱ را ديديم كه دو جوجه به همراه داشت. جوجههايش را گرفتيم و پرنده آمد و بال بال مىزد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله رسيد و فرمود: «چه كسى جوجههاى اين پرنده را گرفته و او را به چنين حالى انداخته است ؟ جوجههايش را به او باز گردانيد».
۶۲۲.الأدب المفردـ به نقل از عبد اللّه ـ: پيامبر صلىاللهعليهوآله وارد منزلى شد. مردى، تخم ژوركى را برداشته بود و آن پرنده روى سر ايشان بال بال مىزد. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «چه كسى با برداشتن تخمهاى اين، او را ناراحت كرده است ؟».
مردى گفت: اى پيامبر خدا ! من تخمهايش را برداشتهام.
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «از سر مهربانى به او، آنها را باز گردان».
۶۲۳.سنن أبى داوودـ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه، از پدرش ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله ديد لانه مورچگانى را سوزاندهايم. فرمود: «چه كسى اين را سوزانده است ؟».
گفتيم: ما.
فرمود: «روا نيست كه جز خداوندِ آتش، كسى را با آتش عذاب دهد».
۱۴ / ۶
حكايتهايى از مهربانى پيامبر صلّی الله علیه و آله
۶۲۴.صحيح البخارىـ به نقل از مالك بن حويرث ـ: با گروهى از قبيلهام نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمدم و بيست شب نزد ايشان مانديم. او مهربان و مدارا كننده بود و هنگامى كه ديد مشتاق بازگشت به خانوادههايمان هستيم، فرمود: «باز گرديد و ميان آنها باشيد و به آنها بياموزيد و نماز بخوانيد، و چون وقت نماز رسيد، يكى از شما برايتان اذان بگويد و بزرگترتان امام جماعت شود».