25
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۶۱۹.سنن أبى داوودـ به نقل از عبد اللّه‏ بن جعفر ـ: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روزى مرا [بر مَركبش] پشت خود سوار كرد و رازى را به من گفت كه به هيچ كس نمى‏گويم و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله براى قضاى حاجتش، بيشتر دوست داشت كه پشت بلندى يا ميان نخلستان استتار كند. از اين رو، داخل باغى از آنِ مردى انصارى شد. شترى آن جا بود كه چون پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را ديد، ناليد و اشك از چشمانش سرازير شد. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش او رفت و دستى به پشت گوش‏هايش كشيد تا ساكت شد. آن گاه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پرسيد: «صاحب اين شتر كيست ؟ اين شتر، از آنِ كيست ؟» كه جوانى از انصار آمد و گفت: از آنِ من است، اى پيامبر خدا ! پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «آيا در باره اين چارپا كه خداوند به تو داده است، از خدا پروا نمى‏كنى ؟! او به من شكايت كرد كه تو او را گرسنگى مى‏دهى و خسته‏اش مى‏كنى !».

۶۲۰.المعجم الكبيرـ به نقل از عبد اللّه‏ بن مسعود ـ: پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به سوى مدينه باز مى‏گشت كه با شترى رو به رو شد كه اشك از چشمانش سرازير بود. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اين شتر، از آنِ كيست ؟».
گفتند: از آنِ فلان خاندان.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «او به من پناه آورده و مى‏گويد: آنها مى‏خواهند او را نحر كنند. از او كار كشيده‏اند تا پير و از كار افتاده شده است». سپس پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «او را نحر نكنيد و به او نيكى كنيد».


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
24

۶۱۹.سنن أبي داود عن عبداللّه‏ بن جعفر: أردَفَني رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خَلفَهُ ذاتَ يَومٍ فَأَسَرَّ إلَيَّ حَديثا لا اُحَدِّثُ بِهِ أحَدا مِنَ النّاسِ، وكانَ أحبُّ مَا استَتَرَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لِحاجَتِهِ هَدَفا۱ أو حائِشَ۲ نَخلٍ، قالَ: فَدَخَلَ حائِطا لِرَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ، فَإِذا جَمَلٌ، فَلَمّا رَأَى النَّبِيَّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حَنَّ وذَرَفَت عَيناهُ، فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَمَسَحَ ذِفراهُ۳، فَسَكَتَ، فَقالَ: مَن رَبُّ هذَا الجَمَلِ ؟ لِمَن هذَا الجَمَلُ ؟ فَجاءَ فَتىً مِنَ الأَنصارِ فَقالَ: لي يا رَسولَ اللّهِ، فَقالَ: أفَلا تَتَّقِي اللّهَ في هذِهِ البَهيمَةِ الَّتي مَلَّكَكَ اللّهُ إيّاها ؟ ! فَإِنَّهُ شَكا إلَيَّ أنَّكَ تُجيعُهُ وتُدئِبُهُ۴.۵

۶۲۰.المعجم الكبير عن ابن مسعود: رَجَعَ النَّبِيُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قِبَلَ المَدينَةِ فَتَلَقّاهُ جَمَلٌ قَد دَمَعَت عَيناهُ، فَقالَ: لِمَن هذَا الجَمَلُ ؟ قالوا: لِبَني فُلانٍ. قالَ[صلى‏الله‏عليه‏و‏آله]: إنَّهُ عاذَ بي ! قالَ: فَإِنَّهُم أرادوا نَحرَهُ، قَد عَمِلوا عَلَيهِ حَتّى كَبِرَ ودَبرَ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: لا تَنحَروهُ وأَحسِنوا إلَيهِ.۶

1.. الهَدَف : المشرف من الأرض ، وإليه يُلجأ لسان العرب : ج ۹ ص ۳۴۶ «هدف» .

2.. الحائش : جماعة النخل ، لا واحد له الصحاح : ج ۳ ص ۱۰۰۳ «حوش» .

3.. الذِّفْرَى من القفا : هو الموضع الذي يعرق من البعير خلف الاُذن ، وهما ذفريان من كل شيء لسان العرب : ج ۴ ص ۳۰۷ «ذفر» .

4.. تُدئِبه : أي تَكُدُّه وتُتعِبُه النهاية : ج ۲ ص ۹۵ «دأب» .

5.. سنن أبي داود : ج ۳ ص ۲۳ ح ۲۵۴۹ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۲ ص ۱۰۹ ح ۲۴۸۵ ، مسند ابن حنبل :ج ۱ ص ۴۳۸ ح ۱۷۵۴ ، السنن الكبرى : ج ۸ ص ۲۳ ح ۱۵۸۱۴ كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج ۹ ص ۶۷ ح ۲۴۹۸۲ نقلاً عن المعجم الكبير ؛ بحار الأنوار : ج ۶۴ ص ۱۱۱ .

6.. المعجم الكبير : ج ۱۰ ص ۸۰ ح ۱۰۰۱۶ ، المعجم الأوسط : ج ۹ ص ۵۴ ح ۹۱۱۲ عن جابر بن عبد اللّه‏ نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10570
صفحه از 513
پرینت  ارسال به