۸۹۶.سنن الترمذىـ به نقل از جابر بن سمره ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را در شبى مهتابى ديدم. شروع كردم به تماشاى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله و مهتاب. ردايى سرخرنگ بر پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بود و نزد من زيباتر از ماه مىنمود.
۸۹۷.الطبقات الكبرىـ به نقل از اشعث بن سليم ـ: شنيدم كه پيرمردى از قبيله كنانه مىگويد: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را ديدم كه دو رداى سرخرنگ بر او بود.
۸۹۸.دلائل النبوّة، بيهقى ـ به نقل از زنى از قبيله هَمْدان ـ: همراه پيامبر صلىاللهعليهوآله حج گزاردم. او را روى شترى در حال طواف به گرد كعبه ديدم كه عصايى سرخميده به دست و دو رداى سرخرنگ بر تن داشت كه تا شانهاش مىرسيد و چون بر حجر الأسود مىگذشت، آن را با عصايش استلام مىكرد [و به جاى دستش، عصايش را به آن مىرساند] و سپس آن را بالا مىآورد و مىبوسيد.
۸۹۹.مسند ابن حنبلـ به نقل از اَنَس ـ: قيصر روم، پوستينى دراز آستين از ابريشم براى پيامبر صلىاللهعليهوآله هديه فرستاد و پيامبر صلىاللهعليهوآله آن را پوشيد و گويى هماكنون مىبينم آستينهايش از درازى، اين سو و آن سو مىروند و مردم مىگويند: اى پيامبر خدا! اين از آسمان برايت نازل شده است ؟
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «و چه چيز آن، شما را به شگفت مىآوَرَد !؟ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، دستمالى از دستمالهاى سعد بن معاذ در بهشت، بهتر از آن است».
سپس آن را براى جعفر بن ابى طالب فرستاد و او آن را پوشيد. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «آن را به تو ندادم كه بپوشى».
گفت: پس با آن، چه كنم ؟
فرمود: «آن را براى برادرت نجاشى بفرست».