23
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۶۱۶.مجمع البيانـ در خبر فتح مكّه ـ: ابو سفيان بن حارث بن عبد المطّلب و عبد اللّه‏ بن ابى اُميّة بن مغيره، به ديدار پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در محلّى به نام نيق العقاب (ميان مكّه و مدينه) رفتند و درخواست ورود كردند ؛ امّا پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به آن دو اجازه نداد. اُمّ سلمه با پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره درخواست آن دو گفتگو كرد و گفت: اى پيامبر خدا ! پسرعمويت و پسرعمّه‏ات و پدر همسرت (امّ حبيبه دختر ابو سفيان) آمده‏اند. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «من با آن دو كارى ندارم. پسرعمويم، به آبرويم تعرّض كرده و پسرعمّه و پدر همسرم، همان كسى است كه در مكّه آن حرف‏ها را به من زد».۱
هنگامى كه خبر اين را براى آن دو آوردند، ابو سفيان كه پسر كوچكش را به همراه داشت، گفت: به خدا سوگند، يا به من اجازه ورود مى‏دهد يا دست اين پسر كوچكم را مى‏گيرم و آن قدر در زمين مى‏رويم تا از تشنگى و گرسنگى بميريم.
هنگامى كه خبر اين به پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيد، دلش به حال آنها سوخت و به آن دو اجازه داد و آنها بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وارد شدند و اسلام آوردند.

ر. ك: ص ۵۷ (مداراى پيامبر عليه‏السلام / مدارا با دشمنان)

و ج ۷ ص ۸۱ (دعا براى دشمنان نادان) و ص ۸۳ (خوددارى از نفرين كردن براى شمارى از دشمنان).

۱۴ / ۵

مهربانى پيامبر صلّی الله علیه و آله با چارپايان

۶۱۷.سنن أبى داوودـ به نقل از سهل بن حنظليّه، صحابى پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر شترى گذشت كه پشتش به شكمش چسبيده بود. فرمود: «از خدا در باره اين چارپايانِ زبان‏بسته پروا كنيد. به خوبى از آنها سوارى بگيريد و به خوبى هم به آنها بخورانيد».

۶۱۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از سهل بن حنظليّه انصارى ـ: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله براى كارى بيرون آمد و بر شترى گذشت كه از اوّل روز، جلوى مسجد خوابانده شده بود و در پايان روز نيز بر او گذشت كه در همان حال بود. فرمود: «صاحب اين شتر كجاست ؟».
پيجويش شدند؛ ولى او را نيافتند. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «از خدا در باره اين چارپايان، پروا كنيد. سپس درست بر آنها سوار شويد و خوب به آنها بخورانيد.۲ مانند اين فرد كه خداوند را ناخشنود كرده است[، نباشيد]».

1.. به شعرهاى ابو سفيان اشاره دارد كه در آنها پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مسلمانان را هجو مى‏كرد ، همان گونه كه ازحديث‏هاى بعدى آشكار مى‏شود . م

2.. با توجّه به نسخه بدل‏ها و منابع ديگر بويژه حديث قبلى ترجمه شد؛ ولى ترجمه اصلى و متن اصلى، چنين است : «و فربه سوار آنها شويد» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
22

۶۱۶.مجمع البيانـ في خَبَرِ فَتحِ مَكَّةَ ـ: وقَد كانَ أبو سُفيانَ بنُ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ وعَبدُ اللّهِ بنُ أبي اُمَيَّةَ بنِ المُغيرَةِ قَد لَقِيا رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بِنيقِ العُقابِ ـ فيما بَينَ مَكَّةَ وَالمَدينَةِ ـ فَالتَمَسَا الدُّخولَ عَلَيهِ، فَلَم يَأذَن لَهُما، فَكَلَّمَتهُ اُمُّ سَلَمَةَ فيهِما، فَقالَت: يا رَسولَ اللّهِ، ابنُ عَمِّكَ وَابنُ عَمَّتِكَ وصِهرُكَ ! قالَ: لا حاجَةَ لي فيهِما ؛ أمَّا ابنُ عَمّي فَهَتَكَ عِرضي، وأَمَّا ابنُ عَمَّتي وصِهري فَهُوَ الَّذي قالَ لي بِمَكَّةَ ما قالَ.
فَلَمّا خَرَجَ الخَبَرُ إلَيهِما بِذلِكَ ومَعَ أبي سُفيانَ بُنَيٌّ لَهُ، فَقالَ: وَاللّهِ، لَيَأذَنَنَّ لي، أو لاَخُذَنَّ بِيَدِ بُنَيَّ هذا، ثُمَّ لَنَذهَبَنَّ فِي الأَرضِ حَتّى نَموتَ عَطَشا وجوعا.
فَلَمّا بَلَغَ ذلِكَ رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رَقَّ لَهُما، فَأَذِنَ لَهُما، فَدَخَلا عَلَيهِ فَأَسلَما.۱

راجع: ص ۵۶ (رفق النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مداراته / مداراة الأعداء)

و ج ۷ ص ۸۰ (الدُّعاء للجهلة من الأعداء) و ص ۸۲ (الاِمتناع عن الدُّعاء على عدّة من الأعداء).

۱۴ / ۵

رَحمَتُهُ عَلَى البَهائِمِ

۶۱۷.سنن أبي داود عن سهل بن الحنظليّة [صاحب رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله]: مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بِبَعيرٍ قَد لَحِقَ ظَهرُهُ بِبَطنِهِ، فَقالَ: اِتَّقُوا اللّهَ في هذِهِ البَهائِمِ المُعجمَةِ۲، فَاركَبوها صالِحَةً وكُلوها صالِحَةً.۳

۶۱۸.مسند ابن حنبل عن سهل بن الحنظلية الأنصاري: خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في حاجَةٍ، فَمَرَّ بِبَعيرٍ مُناخٍ عَلى بابِ المَسجِدِ مِن أوَّلِ النَّهارِ، ثُمَّ مَرَّ بِهِ آخِرَ النَّهارِ وهُوَ عَلى حالِهِ، فَقالَ: أينَ صاحِبُ هذَا البَعيرِ ؟ فَابتُغِيَ فَلَم يوجَد، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: اِتَّقوا اللّهَ في هذِهِ البَهائِمِ، ثُمَّ اركَبوها صِحاحا وَاركَبوها سِمانا. كَالمُتَسخِّطِ آنِفا.۴

1.. مجمع البيان : ج ۱۰ ص ۸۴۶ ، بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۱۰۲ ؛ السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۴ ص ۴۲ ، المعجمالكبير : ج ۸ ص ۱۰ ح ۷۲۶۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۴۶ ح ۴۳۵۹ ، دلائل النبوّة للبيهقي : ج ۵ ص ۲۷ كلاهما نحوه وكلّها عن ابن عبّاس .

2.. المعجمة : الّتي لا تنطق (اُنظر : النهاية : ج ۳ ص ۱۸۷ «عجم») .

3.. سنن أبي داود : ج ۳ ص ۲۳ ح ۲۵۴۸ ، صحيح ابن خزيمة : ج ۴ ص ۱۴۳ ح ۲۵۴۵ ، تاريخ المدينة : ج ۲ص ۵۳۶ وفيه «العجمة» بدل «المعجمة» ، كنز العمّال : ج ۹ ص ۶۲ ح ۲۴۹۵۱ .

4.. مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۱۹۵ ح ۱۷۶۴۲ ، صحيح ابن حبّان : ج ۲ ص ۳۰۳ ح ۵۴۵ و ج ۸ ص ۱۸۸ ح ۳۳۹۴وفيهما : «وكلوها» بدل «واركبوها» ، موارد الظمآن : ص ۲۱۵ ح ۸۴۴ ، مسند الشاميّين : ج ۱ ص ۳۳۲ ح ۵۸۴ وفيهما : «وكلوها سمانا» بدل «واركبوها سمانا كالمتسخّط آنفا» .

تعداد بازدید : 6788
صفحه از 513
پرینت  ارسال به