۸۰۱.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: من، ادبآموخته خدا هستم و على، ادبآموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. نزد خداوند عز و جل چيزى منفورتر از بخل و بدخويى نيست، كه آن عمل را تباه مىكند، آن سان كه سركه عسل را.
۸۰۲.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: خداوند متعال به من وحى فرمود كه: «فروتن باشيد تا هيچ كس بر ديگرى فخر نفروشد و هيچ كس به ديگرى زورگويى و تجاوز نكند».
۸۰۳.معانى الأخبارـ به نقل از احمد بن ابى عبد اللّه برقى، از پدرش، در حديثى كه سندش را به پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله رسانده است ـ: جبرئيل عليهالسلام نزد [منِ] پيامبر آمد و گفت: «اى پيامبر خدا ! خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مرا با هديهاى به سوى تو فرستاده است كه پيش از تو، آن را به هيچ كس نداده است». گفتم: آن چيست ؟
جبرئيل عليهالسلام گفت: «شكيبايى و [چيزى] بهتر از آن».
گفتم: آن ديگرى چيست ؟
گفت: «خشنودى و [چيزى] بهتر از آن». گفتم: آن چيست ؟
گفت: «زهد و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «اخلاص و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «يقين و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «پلكان آن، [كه] توكّل بر خداوند عز و جل است».
گفتم: توكّل بر خداوند عز و جل چيست ؟
گفت: «دانستن اين نكته كه مخلوق، نه زيانى مىزند و نه سودى مىرساند، نه چيزى مىدهد و نه جلوى چيزى را مىگيرد، و نيز بر كندنِ چشم اميد از مردم است كه چون بنده چنين باشد، براى كسى جز خداوند، كار نمىكند و بجز خدا اميد و جز از همو بيم ندارد و به كسى جز خداوند، طمع [بخشش] ندارد. اين، معناى حقيقى توكّل است».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى شكيبايى چيست ؟
جبرئيل عليهالسلام گفت: «اين كه در سختى، همان گونه شكيب ورزى كه در [روزگار] آسايش، شكيبايى مىكنى، و در تهىدستى، چنان شكيبايى كنى كه در توانگرى، شكيبايى مىكنى، و در بيمارى و گرفتارى نيز همان گونه شكيبايى كنى كه در زمان عافيت، شكيبايى مىكنى. [شكيبا] از بلايى كه به او مىرسد، نزد مخلوق، شِكوه نمىكند».
گفتم: معناى قناعت چيست ؟
گفت: «به آنچه از دنيا دست مىيابد، قانع است. به كم، قانع و براى كم، سپاسگزار است».
گفتم: معناى رضايت (خشنودى) چيست ؟
گفت: «آن كه خشنود است، از سَرور خود، ناراحت و دلگير نمىشود، خواه به چيزى از دنيا برسد يا نرسد، و به كار اندك خود نيز رضايت نمىدهد».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى زهد چيست ؟
گفت: «زاهد، كسى كه آفريدگارش [او را] دوست دارد، دوست مىدارد، و كسى را كه آفريدگارش او را ناخوش دارد، ناخوش مىدارد، و از حلال دنيا مىپرهيزد و به حرام آن، توجّه نمىكند ؛ زيرا حلالِ آن، حساب دارد و حرامش كيفر. [زاهد،]همچنان كه به خويشتن رحم مىكند، به همه مسلمانان رحم مىكند و همان گونه كه از لاشه گنديده بدبو دورى مىكند، از سخن [بى جا] مىپرهيزد و همان گونه كه از آتش دورى مىكند كه مبادا او را فرا گيرد، از كالاى فانىِ دنيا و زرق و برق آن نيز دورى مىكند. آرزويش كوتاه است و مرگش را پيش چشم خود دارد».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى اخلاص چيست ؟
گفت: «بااخلاص، كسى است كه چيزى از مردم نمىطلبد تا آن كه بيابد و چون يافت، راضى مىشود، و اگر چيزى نزدش ماند، آن را در راه خدا مىدهد. اگر از مخلوق چيزى نخواهد، به عبوديت در برابر خداوند عز و جل اقرار كرده است، و چون چيزى بيابد و راضى شود، پس او از خداوند، راضى است و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ نيز از او راضى است، و هنگامى كه در راه خدا عطا مىكند، در مرز اعتماد به خداوندش است».
گفتم: معناى يقين چيست ؟
گفت: «شخصى كه يقين دارد، براى خدا چنان كار مىكند كه گويى او را مىبيند ؛ زيرا اگر او خدا را نمىبيند، خدا كه او را مىبيند و به يقين مىداند كه آنچه به او رسيده، ممكن نبوده كه نرسد و آنچه به او نرسيده، امكان نداشته كه برسد. همه اينها شاخههاى توكّل و پلّكان زهدند».