181
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۸۰۱.پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: من، ادب‏آموخته خدا هستم و على، ادب‏آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. نزد خداوند عز و جل چيزى منفورتر از بخل و بدخويى نيست، كه آن عمل را تباه مى‏كند، آن سان كه سركه عسل را.

۸۰۲.پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: خداوند متعال به من وحى فرمود كه: «فروتن باشيد تا هيچ كس بر ديگرى فخر نفروشد و هيچ كس به ديگرى زورگويى و تجاوز نكند».

۸۰۳.معانى الأخبارـ به نقل از احمد بن ابى عبد اللّه‏ برقى، از پدرش، در حديثى كه سندش را به پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسانده است ـ: جبرئيل عليه‏السلام نزد [منِ] پيامبر آمد و گفت: «اى پيامبر خدا ! خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مرا با هديه‏اى به سوى تو فرستاده است كه پيش از تو، آن را به هيچ كس نداده است». گفتم: آن چيست ؟
جبرئيل عليه‏السلام گفت: «شكيبايى و [چيزى] بهتر از آن».
گفتم: آن ديگرى چيست ؟
گفت: «خشنودى و [چيزى] بهتر از آن». گفتم: آن چيست ؟
گفت: «زهد و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «اخلاص و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «يقين و بهتر از آن».
گفتم: آن چيست ؟
گفت: «پلكان آن، [كه] توكّل بر خداوند عز و جل است».
گفتم: توكّل بر خداوند عز و جل چيست ؟
گفت: «دانستن اين نكته كه مخلوق، نه زيانى مى‏زند و نه سودى مى‏رساند، نه چيزى مى‏دهد و نه جلوى چيزى را مى‏گيرد، و نيز بر كندنِ چشم اميد از مردم است كه چون بنده چنين باشد، براى كسى جز خداوند، كار نمى‏كند و بجز خدا اميد و جز از همو بيم ندارد و به كسى جز خداوند، طمع [بخشش] ندارد. اين، معناى حقيقى توكّل است».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى شكيبايى چيست ؟
جبرئيل عليه‏السلام گفت: «اين كه در سختى، همان گونه شكيب ورزى كه در [روزگار] آسايش، شكيبايى مى‏كنى، و در تهى‏دستى، چنان شكيبايى كنى كه در توانگرى، شكيبايى مى‏كنى، و در بيمارى و گرفتارى نيز همان گونه شكيبايى كنى كه در زمان عافيت، شكيبايى مى‏كنى. [شكيبا] از بلايى كه به او مى‏رسد، نزد مخلوق، شِكوه نمى‏كند».
گفتم: معناى قناعت چيست ؟
گفت: «به آنچه از دنيا دست مى‏يابد، قانع است. به كم، قانع و براى كم، سپاس‏گزار است».
گفتم: معناى رضايت (خشنودى) چيست ؟
گفت: «آن كه خشنود است، از سَرور خود، ناراحت و دلگير نمى‏شود، خواه به چيزى از دنيا برسد يا نرسد، و به كار اندك خود نيز رضايت نمى‏دهد».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى زهد چيست ؟
گفت: «زاهد، كسى كه آفريدگارش [او را] دوست دارد، دوست مى‏دارد، و كسى را كه آفريدگارش او را ناخوش دارد، ناخوش مى‏دارد، و از حلال دنيا مى‏پرهيزد و به حرام آن، توجّه نمى‏كند ؛ زيرا حلالِ آن، حساب دارد و حرامش كيفر. [زاهد،]همچنان كه به خويشتن رحم مى‏كند، به همه مسلمانان رحم مى‏كند و همان گونه كه از لاشه گنديده بدبو دورى مى‏كند، از سخن [بى جا] مى‏پرهيزد و همان گونه كه از آتش دورى مى‏كند كه مبادا او را فرا گيرد، از كالاى فانىِ دنيا و زرق و برق آن نيز دورى مى‏كند. آرزويش كوتاه است و مرگش را پيش چشم خود دارد».
گفتم: اى جبرئيل ! معناى اخلاص چيست ؟
گفت: «بااخلاص، كسى است كه چيزى از مردم نمى‏طلبد تا آن كه بيابد و چون يافت، راضى مى‏شود، و اگر چيزى نزدش ماند، آن را در راه خدا مى‏دهد. اگر از مخلوق چيزى نخواهد، به عبوديت در برابر خداوند عز و جل اقرار كرده است، و چون چيزى بيابد و راضى شود، پس او از خداوند، راضى است و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ نيز از او راضى است، و هنگامى كه در راه خدا عطا مى‏كند، در مرز اعتماد به خداوندش است».
گفتم: معناى يقين چيست ؟
گفت: «شخصى كه يقين دارد، براى خدا چنان كار مى‏كند كه گويى او را مى‏بيند ؛ زيرا اگر او خدا را نمى‏بيند، خدا كه او را مى‏بيند و به يقين مى‏داند كه آنچه به او رسيده، ممكن نبوده كه نرسد و آنچه به او نرسيده، امكان نداشته كه برسد. همه اينها شاخه‏هاى توكّل و پلّكان زهدند».


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
180

۸۰۱.عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: أنا أديبُ اللّهِ وعَلِيٌّ أديبي، أمَرَني رَبّي بِالسَّخاءِ وَالبِرِّ، ونَهاني عَنِ البُخلِ وَالجَفاءِ، وما شَيءٌ أبغَضَ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ البُخلِ وسوءِ الخُلُقِ، وإنَّهُ لَيُفسِدُ العَمَلَ كَما يُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ.۱

۸۰۲.عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: إنَّ اللّهَ أوحى إلَيَّ أن تَواضَعوا ؛ حَتّى لا يَفخَرَ أحَدٌ عَلى أحَدٍ، ولا يَبغِيَ أحَدٌ عَلى أحَدٍ.۲

۸۰۳.معاني الأخبار عن أحمد بن أبي عبداللّه‏ عن أبيه في حديث مرفوع إلى النّبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: جاءَ جَبرَئيلُ عليه‏السلام إلَى النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أرسَلَني إلَيكَ بِهَدِيَّةٍ، لَم يُعطِها أحَدا قَبلَكَ.
قالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: قُلتُ: وما هِيَ ؟ قالَ: الصَّبرُ وأَحسَنُ مِنهُ. قُلتُ: وما هُوَ ؟ قالَ: الرِّضا وأَحسَنُ مِنهُ. قُلتُ: وما هُوَ ؟ قالَ: الزُّهدُ وأَحسَنُ مِنهُ. قُلتُ: وما هُوَ ؟ قالَ: الإِخلاصُ وأَحسَنُ مِنهُ. قُلتُ: وما هُوَ ؟ قالَ: اليَقينُ وأَحسَنُ مِنهُ. قُلتُ: وما هُوَ يا جَبرَئيلُ ؟ قالَ: إنَّ مَدرَجَةَ ذلِكَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ عز و جل.
فَقُلتُ: ومَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ عز و جل ؟ فَقالَ: العِلمُ بِأَنَّ المَخلوقَ لا يَضُرُّ ولا يَنفَعُ، ولا يُعطي ولا يَمنَعُ، وَاستِعمالُ اليَأسِ مِنَ الخَلقِ، فَإِذا كانَ العَبدُ كَذلِكَ لا يَعمَلُ لِأَحَدٍ سِوَى اللّهِ، ولَم يَرجُ ولَم يَخَف سِوَى اللّهِ، ولَم يَطمَع في أحَدٍ سِوَى اللّهِ، فَهذا هُوَ التَّوَكُّلُ.
قالَ: قُلتُ: يا جَبرَئيلُ، فَما تَفسيرُ الصَّبرِ ؟ قالَ: تَصبِرُ فِي الضَّرّاءِ كَما تَصبِرُ فِي السَّرّاءِ، وفِي الفاقَةِ كَما تصبِرُ فِي الغِنى، وفِي البَلاءِ كَما تصبِرُ فِي العافِيَةِ، فَلا يَشكو حالَهُ عِندَ المَخلوقِ بِما يُصيبُهُ مِنَ البَلاءِ.
قُلتُ: وما تَفسيرُ القَناعَةِ ؟ قالَ: يَقنَعُ بِما يُصيبُ مِنَ الدُّنيا، يَقنَعُ بِالقَليلِ ويَشكُرُ اليَسيرَ.
قُلتُ: فَما تَفسيرُ الرِّضا ؟ قالَ: الرّاضي لا يَسخَطُ عَلى سَيِّدِهِ، أصابَ مِنَ الدُّنيا أو لَم يُصِب، ولَم يَرضَ لِنَفسِهِ بِاليَسيرِ مِنَ العَمَلِ.
قُلتُ: يا جَبرَئيلُ، فَما تَفسيرُ الزُّهدِ ؟ قالَ: الزّاهِدُ يُحِبُّ مَن يُحِبُّ خالِقُهُ، ويُبغِضُ مَن يُبغِضُ خالِقُهُ، ويَتَحَرَّجُ مِن حَلالِ الدُّنيا ولا يَلتَفِتُ إلى حَرامِها ؛ فَإِنَّ حَلالَها حِسابٌ وحَرامَها عِقابٌ، ويَرحَمُ جَميعَ المُسلِمينَ كَما يَرحَمُ نَفسَهُ، ويَتَحَرَّجُ مِنَ الكَلامِ كَما يَتَحَرَّجُ مِنَ المَيتَةِ الَّتي قَد اشتَدَّ نَتَنُها، ويَتَحَرَّجُ عَن حُطامِ الدُّنيا وزينَتِها كَما يَتَجَنَّبُ النّارَ أن تَغشاهُ، وأَن يُقصِرَ أمَلَهُ، وكانَ بَينَ عَينَيهِ أجَلُهُ.
قُلتُ: يا جَبرَئيلُ، فَما تَفسيرُ الإِخلاصِ ؟ قالَ: المُخلِصُ الَّذي لا يَسأَلُ النّاسَ شَيئا حَتّى يَجِدَ، وإذا وَجَدَ رَضِيَ، وإذا بَقِيَ عِندَهُ شَيءٌ أعطاهُ فِي اللّهِ، فَإِن لَم يَسأَلِ المَخلوقَ فَقَد أقَرَّ للّه‏ِِ عز و جل بِالعُبودِيَّةِ، وإذا وَجَدَ فَرَضِيَ فَهُوَ عَنِ اللّهِ راضٍ، وَاللّهُ تَبارَكَ وتَعالى عَنهُ راضٍ، وإذا أعطى للّه‏ِِ عز و جل فَهُوَ عَلى حَدِّ الثِّقَةِ بِرَبِّهِ عز و جل.
قُلتُ: فَما تَفسيرُ اليَقينِ ؟ قالَ: الموقِنُ يَعمَلُ للّه‏ِِ كَأَنَّهُ يَراهُ، فَإِن لَم يَكُن يَرَى اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ يَراهُ، وأَن يَعلَمَ يَقينا أنَّ ما أصابَهُ لَم يَكُن لِيُخطِئَهُ، وما أخطَأَهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ، وهذا كُلُّهُ أغصانُ التَّوَكُّلِ ومَدرَجَةُ الزُّهدِ.۳

1.. مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۵۱ ح ۱۹ عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۳۱ ح ۳۵ .

2.. صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۱۹۹ ح ۶۴ ، سنن أبي داود : ج ۴ ص ۲۷۴ ح ۴۸۹۵ ، السنن الكبرى : ج ۱۰ ص ۳۹۶ح ۲۱۰۸۳ وليس فيه ذيله ، المعجم الكبير : ج ۱۷ ص ۳۶۵ ح ۱۰۰۰ كلّها عن عياض بن حمّاد ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۱۱۰ ح ۵۷۲۲ .

3.. معاني الأخبار : ص ۲۶۰ ح ۱ ، عدّة الداعي : ص ۸۴ ، مشكاة الأنوار : ص ۴۲۲ ح ۱۴۱۹ كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج ۶۹ ص ۳۷۳ ح ۱۹ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10470
صفحه از 513
پرینت  ارسال به