۶۱۱.تفسير القرطبى: روايت شده است كه چون در جنگ اُحُد، دندانهاى ميانى پيامبر صلىاللهعليهوآله شكست و صورتش شكافته شد، اين حادثه بر يارانش سخت گران آمد و گفتند: كاش نفرينشان كنى !
فرمود: «من براى لعن [و نفرين] مبعوث نشدهام ؛ بلكه براى دعوت [به حق] و رحمت، برانگيخته گشتهام. بار خدايا ! قوم مرا هدايت فرما، كه آنان نادان اند».
۶۱۲.إعلام الورىـ به نقل از صباح بن سَيابه ـ: به امام صادق عليهالسلام گفتم: درست است كه مىگويند دندانهاى ميانى پيامبر صلىاللهعليهوآله شكسته شدند ؟
فرمود: «نه، به خدا سوگند، زمانى كه رحلت نمود، سالم بود ؛ امّا صورتش شكاف داشت».
گفتم: آن غار اُحُد كه مىگويند پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله به آن پناه برد، چه ؟
فرمود: «به خدا سوگند كه ايشان از جاى خود تكان نخورد، و به ايشان گفته شد: چرا نفرينشان نمىكنى ؟ فرمود: "بار خدايا ! قوم مرا هدايت فرما"».
۶۱۳.السنن الكبرىـ به نقل از ابن مسعود ـ: هنگامى كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله پشتْ كردن مردم را ديد، فرمود: «خدايا! هفت سال، مانند هفت سال يوسف!» و قحطى، آنان را چنان فرا گرفت كه گوشت مرده و پوست و استخوان خوردند. سپس ابو سفيان و مردمى از مكّه آمدند و گفتند: اى محمّد ! تو مىگويى كه براى رحمت برانگيخته شدهاى، در حالى كه قومت هلاك شدند ! [اگر راست مىگويى،] برايشان دعا كن.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله دعا كرد و باران بر آنها باريد و هفت سال چنان باران داشتند كه مردم از فراوانى باران شكايت كردند. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «خدايا! به اطراف ما و نه بر خود ما [ببارد]» و ابرها از بالاى سر ايشان كنار رفت و بر مردم اطراف [مكّه] باريد.