175
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۷۹۶.الكامل، مبرّد: روايت شده كه مردى سياه كه جامه‏اى بس سپيد بر تن داشت، نزد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد. ايشان مشغول تقسيم غنيمت‏هاى خيبر بود و آن، تنها از آنِ كسانى مى‏شد كه در حُدَيبيّه حاضر بودند. آن مرد به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گفت: امروز، عدالت نورزيده‏اى !
پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خشمگين شد، چندان كه خشم بر چهره‏اش پديدار گشت.
عمر بن خطّاب گفت: اى پيامبر خدا ! آيا او را نكشم ؟
فرمود: «به زودى براى او و يارانش خبرى خواهد بود».
در روايتى ديگر، آمده است كه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به آن مرد گفت: «واى بر تو ! اگر من عدالت نورزيده‏ام، چه كسى عدالت ورزيده است ؟!».

۷۹۷.صحيح البخارىـ به نقل از ابو سَلَمة بن عبد الرحمان ـ: ابو سعيد خُدرى گفت: در آن حال كه نزد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بوديم و او غنائم را تقسيم مى‏نمود، مردى از بنى تميم، [با كنيه] ذو الخُوَيصِره، به حضور ايشان آمد و گفت: اى پيامبر خدا ! عدالت بورز.
فرمود: «واى بر تو ! اگر من عدالت نمى‏ورزم، چه كسى عدالت مى‏ورزد ؟! اگر من عدالت نورزم، زيان كرده و خسران ديده‏ام».
عمر گفت: اى پيامبر خدا ! به من اجازه بده تا گردن او را بزنم.فرمود: «او را وا گذار ! همانا وى را يارانى خواهد بود كه هر يك از شما، نماز و روزه خود را پيشِ نماز و روزه آنان كوچك مى‏شمارد. قرآن را قرائت مى‏كنند ؛ امّا از ترقُوه‏شان فراتر نمى‏رود. از دين بيرون مى‏روند، همان سان كه تير از هدف در مى‏گذرد و [تيرانداز] به پيكان تيرش مى‏نگرد و چيزى (اثرى) از خون در آن نمى‏يابد. سپس به بند پيكان نگاه مى‏كند و باز چيزى نمى‏بيند. سپس به ميانه پَر و پيكان مى‏نگرد و باز هم چيزى نمى‏يابد. آن گاه، به پرِ تير مى‏نگرد و در آن هم چيزى يافت نمى‏شود، در حالى كه تير از سِرگين و خونِ [حيوانِ شكار شده] گذشته [و از شدّت سرعت، چيزى در آن نمانده] است.
نشان[دار] ايشان، مردى است سياه كه يكى از بازوانش همانند پستان زن يا همچون پاره گوشتى است كه در دهان جويده شده باشد. آنان هنگامى خروج مى‏كنند كه مردم، دچار تفرقه مى‏شوند».
ابو سعيد گفت: من گواهى مى‏دهم كه اين سخن را از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم و [نيز] گواهى مى‏دهم كه على بن ابى طالب با ايشان جنگيد و من، خود، همراه وى بودم. آن گاه فرمان داد آن مرد را بيابند و چون يافته و آورده شد، در او نگريستم و همان ويژگى‏اى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده بود، در او ديدم.


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
174

۷۹۶.الكامل للمبرّد: يُروى أنَّ رَجُلاً أسوَدَ شَديدَ بَياضِ الثِّيابِ وَقَفَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وهُوَ يَقسِمُ غَنائِمَ خَيبَرَ ـ ولَم تَكُن إلاّ لِمَن شَهِدَ الحُدَيبِيَةَ ـ فَأَقبَلَ ذلِكَ الأَسوَدُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فَقالَ: ما عَدَلتَ مُنذُ اليَومِ !
فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حَتّى رُؤِيَ الغَضَبُ في وَجهِهِ، فَقالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ: ألا أقتُلُهُ يا رَسولَ اللّهِ ؟
فَقالَ: إنَّهُ سَيَكونُ لِهذا ولِأَصحابِهِ نَبَأٌ.
قالَ أبُو العَبّاسِ: وفي حَديثٍ آخَرَ: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قالَ لَهُ: وَيحَكَ ! فَمَن يَعدِلُ إذا لَم أعدِل ؟۱

۷۹۷.صحيح البخاري عن أبي سلمة بن عبدالرّحمن: إنَّ أبا سَعيدٍ الخُدرِيَّ قالَ: بَينَما نَحنُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وهُوَ يَقسِمُ قِسما، أتاهُ ذُو الخُوَيِصِرَةِ ـ وهُوَ رَجُلٌ مِن بَني تَميمٍ ـ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، اِعدِل.
فَقالَ: وَيلَكَ ! ومَن يَعدِلُ إذا لَم أعدِل ؟ قَد خِبتُ وخَسِرتُ إن لَم أكُن أعدِلُ.
فَقالَ عُمَرُ: يا رَسولَ اللّهِ، إيذَن لي فيهِ فَأَضرِبَ عُنُقَهُ.
فَقالَ: دَعهُ ؛ فَإِنَّ لَهُ أصحابا يَحقِرُ أحَدُكُم صَلاتَهُ مَعَ صَلاتِهِم، وصِيامَهُ مَعَ صِيامِهِم، يَقرَؤونَ القُرآنَ لا يُجاوِزُ تَراقِيَهُم، يَمرُقونَ مِنَ الدّينِ كَما يَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ. يَنظُرُ إلى نَصلِهِ فَلا يوجَدُ فيهِ شَيءٌ، ثُمَّ يَنظُرُ إلى رِصافِهِ۲ فَما يوجَدُ فيهِ شَيءٌ، ثُمَّ يَنظُرُ إلى نَضِيِّهِ ـ وهُوَ قِدحُهُ ـ فلا يوجَدُ فيهِ شَيءٌ، ثُمَّ يَنظُرُ إلى قُذَذِهِ۳ فَلا يوجَدُ فيهِ شَيءٌ، قَد سَبَقَ الفَرثَ وَالدَّمَ۴. آيَتُهُم رَجُلٌ أسوَدُ، إحدى عَضُدَيهِ مِثلُ ثَديِ المَرأَةِ، أو مِثلُ البَضعَةِ تَدَردَرُ۵، ويَخرُجونَ عَلى حينِ فُرقَةٍ مِنَ النّاسِ.
قالَ أبو سَعيدٍ: فَأَشهَدُ أنّي سَمِعتُ هذَا الحَديثَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وأَشهَدُ أنَّ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ قاتَلَهُم وأَنَا مَعَهُ، فَأَمَرَ بِذلِكَ الرَّجُلِ فَالتُمِسَ، فَاُتِيَ بِهِ حَتّى نَظَرتُ إلَيهِ عَلى نَعتِ النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله الَّذي نَعَتَهُ.۶

1.. الكامل للمبرّد : ج ۳ ص ۱۱۰۸ ؛ دعائم الإسلام : ج ۱ ص ۳۸۹ نحوه .

2.. الرَّصْف : الشدّ والضمّ ، ورصف السهم ، إذا شدّه بالرِّصاف ؛ وهو عَقَب يلوى على مدخل النصل فيه النهاية : ج ۲ ص ۲۲۷ «رصف» .

3.. القُذَذ :ريش السهم لسان العرب : ج ۳ ص ۵۰۴ «قذذ» .

4.. سبقَ الفرثَ والدّمَ : في هذا القول مجاز ، لانّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شبَّه دخولهم في الدين وخروجهم منه بسرعة من غير أن يتعلّقوا بعقدته ، أو يعيقوا بطينته [أي يلصقوا به] ، بالسهم الذي أصاب المرميّة ـ وهي الطريدة الرميّة ـ ثمّ خرج مسرعا من جِسمها ولم يعلق بشيء من فرثها ودمها ، وذلك من صفات السهم الصائب المجازات النبويّة : ص ۳۳ .

5.. تدردر : أي تمزمز وترجرج ، تجيء وتذهب . والأصل : تتدردر ، فحذفت إحدى التاءين تخفيفا لسان العرب :ج ۴ ص ۲۸۳ «درر» .

6.. صحيح البخاري : ج ۳ ص ۱۳۲۱ ح ۳۴۱۴ ، صحيح مسلم : ج ۲ ص ۷۴۴ ح ۱۴۸ ، السنن الكبرى للنسائي : ج ۵ص ۱۵۹ ح ۸۵۶۰ ، مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۶۸۰ ح ۷۰۵۹ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۴ ص ۱۳۹ كلاهما عن عبداللّه‏ بن عمرو بن العاص نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۱ ص ۳۰۷ ح ۳۱۵۸۹ ؛ بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۱۷۳ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10626
صفحه از 513
پرینت  ارسال به