۷۹۱.امام على عليهالسلام: پيامبر صلىاللهعليهوآله كسى را ديد كه دو فرزند دارد، ولى يكى را بوسيد و ديگرى را رها كرد. [در اين هنگام]پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله [به وى] فرمود: «چرا ميان آنان، يكسان عمل نكردى ؟ !».
۷۹۲.كتاب العيال، ابن ابى الدنيا ـ به نقل از حسن۱ ـ: هنگامى كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله با يارانش سخن مىگفت، كودكى وارد شد و در گوشهاى از مسجد به پدرش رسيد. پدر، دست به سرش كشيد و وى را بر زانوى راست خود نشاند. اندكى كه گذشت، دختر او آمد و رفت تا اين كه به او رسيد. او بر سرِ وى نيز دست كشيد ؛ امّا وى را روى زمين نشاند.
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «چرا او را بر زانوى ديگرت ننشاندى ؟!».
او، دخترش را نيز بر زانوى ديگرش نشاند. آن گاه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هماكنون، عدالت ورزيدى».
۷۹۳.صحيح البخارىـ به نقل از نعمان بن بشير ـ: پدرم چيزى به من بخشيد ؛ ولى [مادرم] عمره دختر رواحه گفت: من، راضى نمىشوم تا اين كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را گواه [اين بخشش] بگيرى.
از اين رو، [پدرم] نزد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: اى پيامبر خدا ! من به پسرى كه از عمره دختر رواحه دارم، چيزى بخشيدهام و او از من خواسته است كه تو را شاهد بگيرم.
ايشان فرمود: «به ديگر فرزندانت نيز مثل اين را بخشيدهاى ؟».
گفت: نه.فرمود: «از خدا پروا داشته باشيد و ميان فرزندانتان، عدالت بورزيد».
پس او باز گشت و هديهاش را پس گرفت.