۶۰۸.صحيح مسلمـ به نقل از ابو هريره ـ: به پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله گفته شد: مشركان را نفرين كن. فرمود: «من، نفرينگر مبعوث نشدهام ؛ بلكه براى رحمت، مبعوث شدهام».
۶۰۹.المعجم الكبيرـ به نقل از سهل بن سعد ـ: زمانى كه دندانهاى ميانى پيامبر صلىاللهعليهوآله شكست و صورت ايشان زخمى گشت و كلاهخود ايشان شكافت، من خود، شاهد بودم و مىدانم چه كسى خون از چهرهاش مىشست و چه كسى آب برايش مىآورد و نيز بر زخمش چه نهادند تا خون، بند آمد. فاطمه، دختر محمّد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله، خون از چهرهاش مىشست و على عليهالسلام در سپرى برايش آب مىآورد. چون فاطمه عليهاالسلام خون از چهره پدرش شست، حصيرى را آتش زد و خاكستر كه شد، مقدارى از آن خاكستر را برداشت و بر صورت ايشان نهاد و خون، بند آمد.
سپس [پيامبر صلىاللهعليهوآله] در آن روز فرمود: «خشم خداوند، بر قومى كه صورت پيامبر خدا را زخم زدند، شديد باد». سپس لختى درنگ كرد و آن گاه فرمود: «بار خدايا ! قوم مرا بيامرز، كه آنان نادان اند».
۶۱۰.مسند ابن حنبلـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: هنگامى كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در جِعرانه۱ به تقسيم غنائم حُنَين پرداخت، مسلمانان بر گِرد ايشان ازدحام كردند.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «خداوند، بندهاى از بندگان خدا را به سوى قومش فرستاد و آنان او را زدند و صورتش را شكافتند و او خون از چهره خويش پاك مىكرد و مىگفت: پروردگارا ! قومم را بيامرز، كه آنان نادان اند».