169
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۷۸۹.كنز الفوائدـ به نقل از ابن عبّاس، در توصيف پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ: عدالت‏ورزى به او الهام شد، حتّى در شير خوردن. چون مى‏دانست كه همشير و شريكى دارد، نصف [شير دايه‏اش] را عادلانه با او نصف مى‏كرد.
حليمه [دايه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله] مى‏گويد: پستان راستم، از آنِ پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و پستان چپم براى فرزندم ضُمَيره بود، و فرزندم شير نمى‏نوشيد تا آن گاه كه ببيند او (پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) شير خورده است.

۷۹۰.السيرة النبويّة، ابن هشام ـ به نقل از حبّان بن واسع بن حبّان، از بزرگان قومش ـ: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله صف‏هاى يارانش را در جنگ بدر، مرتّب مى‏كرد. در دستش تير بى‏پيكانى بود كه با آن، مردم را صاف و مرتّب مى‏كرد كه بر سواد بن غُزَيّه، هم‏پيمان بنى عَدىّ بن نجّار ـ كه جلوتر از صف بود ـ، گذشت. با آن تير بر شكم او زد و فرمود: «اى سواد ! مساوى بقيّه بِايست».
او گفت: اى پيامبر خدا! دردم آمد. خداوند، تو را به حق و عدالت برانگيخته است. پس براى قصاص، خود را در اختيارم بگذار.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيراهن را از دلش بالا زد و فرمود: «قصاص كن» ؛ امّا او پيامبر را در بغل گرفت و دلش را بوسيد.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «چه موجب شد اين كار را بكنى، اى سواد ؟».
گفت: اى پيامبر خدا ! مى‏بينى كه [مقدّماتِ] چه [جنگى] فراهم شده است ! خواستم كه آخرين لحظه‏هاى عمرم، پوستم با پوست شما تماس بيابد.پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله برايش دعاى خير كرد و سخنى برايش گفت و سپس صف‏ها را مرتّب نمود و به سايه‏بان فرماندهى باز گشت.


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
168

۷۸۹.كنزالفوائد عن ابن عبّاسـ في وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ: اُلهِمَ العَدلَ حَتّى في رَضاعِهِ ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أنَّ لَهُ شَريكا فَناصَفَهُ ؛ عَدلاً مِنهُ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله.
قالَت حَليمَةُ: فَكانَ ثَديِيَ اليَمينُ لِرَسولِ اللّهِ، وَاليَسارُ لِوَلَدي ضُمَيرَةَ، وكانَ وَلَدي لا يَشرَبُ حَتّى يَراهُ قَد شَرِبَ.۱

۷۹۰.السيرة النبويّة لابن هشام عن حبّان بن واسع بن حبّان عن أشياخٍ من قومه: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عَدَّلَ صُفوفَ أصحابِهِ يَومَ بَدرٍ، وفي يَدِهِ قِدحٌ۲ يُعَدِّل بِهِ القَومَ، فَمَرَّ بِسَوادِ بنِ غُزَيَّةَ حَليفِ بَني عَدِيِّ بنِ النَّجّارِ وهُوَ مُستَنتِلٌ۳ مِنَ الصَّفِّ۴، فَطَعَنَ في بَطنِهِ بِالقِدحِ، وقالَ: اِستَوِ يا سَوادُ، فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، أوجَعتَني، وقَد بَعَثَكَ اللّهُ بِالحَقِّ وَالعَدلِ، فَأَقِدني !
[قالَ:] فَكَشَفَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عَن بَطنِهِ، وقالَ: اِستَقِد. قالَ: فَاعتَنَقَهُ فَقَبَّلَ بَطنَهُ.
فَقالَ: ما حَمَلَكَ عَلى هذا يا سَوادُ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّهِ، حَضَرَ ماتَرى، فَأَرَدتُ أن يَكونَ آخِرُ العَهدِ بِكَ أن يَمَسَّ جِلدي جِلدَكَ.
فَدَعا لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بِخَيرٍ وقالَهُ لَهُ، ثُمَّ عَدَّلَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله الصُّفوفَ ورَجَعَ إلَى العَريشِ۵.۶

1.. كنزالفوائد : ج ۱ ص ۱۶۷ ، بحار الأنوار : ج ۱۵ ص ۳۸۹ ح ۲۵ .

2.. القِدح : اِسمُ السَّهمِ قَبل أن يُراشَ ويركّبَ نَصلُه المصباح المنير : ص ۴۹۱ «قدح» .

3.. استنتل الرجل من بين أصحابه : أي تقدّم ترتيب كتاب العين : ص ۷۸۸ «نتل» .

4.. قال ابن هشام : ويقال : «مستنصل من الصّف» .

5.. العَريش : كلّ ما يُستَظَلُّ به النهاية : ج ۳ ص ۲۰۷ «عرش» .

6.. السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۲۷۸ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۴۶ ، اُسد الغابة : ج ۲ ص ۵۹۰ الرقم ۲۳۳۳ ،شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد : ج ۱۴ ص ۱۱۹ عن عروة بن الزبير وكلّها نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10438
صفحه از 513
پرینت  ارسال به