۶۰۵.حلية الأولياءـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله مهربانترين فرد با مردم بود. به خدا سوگند، اِبايى نداشت كه در بامدادى سرد، براى بردهاى يا كنيزى يا كودكى آب بياورد تا او دست و رويش را بشويد، و هيچ درخواست كنندهاى از ايشان چيزى درخواست نمىكرد، مگر اين كه به سخنان او گوش مىداد و از نزد وى نمىرفت، تا آن كه او ايشان را ترك كند، و هيچ كس به سوى پيامبر صلىاللهعليهوآله دست دراز نمىكرد، مگر آن كه ايشان آن را مىگرفت و دستش را از دست او نمىكشيد تا وقتى كه وى دستش را [عقب] بكشد.
ر. ك: ج ۴ ص ۴۳۹ (سيره پيامبر عليهالسلام در حضور در مجالس / ابراز مهر و محبّت).
۱۴ / ۴
مهرورزى پيامبر صلّی الله علیه و آله به دشمنان
۶۰۶.امام على عليهالسلام ـ در احتجاج ايشان با شخصى يهودى ـ: محمّد صلىاللهعليهوآله به خاطر خدا شكيب ورزيد و براى قومش عذرى باقى نگذاشت، آن گاه كه از سوى آنها تكذيب و رانده شد و سنگش زدند، و ابو لهب، رحِم شتر ماده و گوسفندى را بر سر او انداخت و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به جائيل، فرشته كوهها، وحى كرد كه كوهها را بشكافد و خود را به پيامبر برساند و گوش به فرمان او باشد. او نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: فرمان دارم كه مطيع تو باشم. اگر فرمان دهى كه كوها را بر سرشان خراب و ايشان را هلاك كنم[، چنين مىكنم].
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «من براى رحمت برانگيخته شدهام. خداى من ! امّتم را هدايت كن، كه آنها نادان اند».
۶۰۷.صحيح البخارىـ به نقل از ابن مسعود ـ: گويى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را مىبينم كه داستان پيامبرى از پيامبران را به نمايش مىگذارد كه قومش او را زدند و خونينش كردند و او خون از چهرهاش پاك مىكرد و مىگفت: «بار خدايا ! قوم مرا بيامرز ؛ زيرا آنان نادان اند».