139
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم

۷۵۱.مكارم الأخلاق، ابن ابى الدنيا ـ به نقل از عمر ـ: گفتم: اى پيامبر خدا ! فلان كس تو را مى‏ستايد.
فرمود: «دو دينار به او بخشيده‏ام ؛ امّا كسى هست كه از بيست تا صد درهم به او بخشيده‏ام و نمى‏ستايد !». گفتم: چرا به آنها عطا مى‏كنى ؟
فرمود: «از من درخواست مى‏كنند و مى‏خواهند كه من بخل بورزم، در حالى كه خداوند، جز سخاوت را براى من خوش نداشته است».

۱۸ / ۸

حكايت‏هايى از بخشش و سخاوت و كَرَم پيامبر صلّی الله علیه و آله

۷۵۲.مسند ابن حنبلـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از كاروانى كه آمده بود، خريد كرد و چند صد درهم سود كرد و آنها را ميان بيوگان عبد المطّلب قسمت نمود.

۷۵۳.امام صادق عليه‏السلام: مردى نزد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و از ايشان درخواستى كرد. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «چه كسى مى‏تواند نسيه [يا وام] دهد ؟».
يكى از مسلمانان گفت: من چيزى دارم.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «چهار بار شتر خرما به او بده» و آن مرد به او داد. سپس نزد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و طلب خود را خواست. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «باشد ؛ به تو مى‏دهم». سپس مرد دوباره آمد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «باشد ؛ به تو مى‏دهم» و بار سوم هم آمد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «باشد ؛ مى‏دهم». مرد گفت: فراوان گفتى، اى پيامبر خدا !
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خنديد و فرمود: «كسى هست نسيه [يا وام] دهد ؟».
مردى برخاست و گفت: من دارم.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «چه قدر دارى ؟». گفت: هر چه قدر بخواهى.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هشت بار شتر به او بده». آن مرد طلبكار گفت: من تنها چهار بار شتر طلب دارم !
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «و چهار بار هم افزون بر آن».

۷۵۴.امام صادق عليه‏السلام: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله [پس از پيروزى در نبرد حنين] به جعرانه رفت و غنيمت‏ها را در آن جا قسمت كرد. مردم از او درخواست مى‏كردند و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به آنها مى‏داد، تا آن كه او را مجبور كردند به درختى پناه ببرد و ردايش به آن گير كرد و افتاد و پشتش خراشيده شد، تا آن كه او را از آن جا بيرون بردند ؛ ولى مردم همچنان از او درخواست مى‏كردند. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «مردم! ردايم را به من باز گردانيد. به خدا سوگند، اگر به عدد درختان تهامه۱ شتر نزد من باشد، همه را ميان شما قسمت مى‏كنم و مرا ترسو و بخيل نخواهيد يافت».

1.. تهامه ، به بخش جنوبى حجاز تا مكّه مى‏گويند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
138

۷۵۱.مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا عن عمر: قُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، إنَّ فُلانا يُثني عَلَيكَ. قالَ: إنّي أعطَيتُهُ دينارَينِ، لكِنَّ فُلانا قَد أعطَيتُهُ ما بَينَ العِشرينَ إلَى المِئَةِ فَما يُثني ! قُلتُ: فَلِمَ تُعطيهِم ؟ قالَ: يَسأَلونّي ويُريدونَ أن أبخَلَ ! ويَأبَى اللّهُ عز و جل لي إلاَّ السَّخاءَ.۱

۱۸ / ۸

قِصَصٌ مِن جودِهِ وسَخائِهِ وكَرَمِهِ

۷۵۲.مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس: اِبتاعَ النَّبِيُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مِن عيرٍ أقبَلَت فَرَبِحَ أواقِيَّ۲، فَقَسَمَها بَينَ أرامِلِ عَبدِ المُطَّلِبِ.۳

۷۵۳.الإمام الصّادق عليه‏السلام: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يَسأَلُهُ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: مَن عِندَهُ سَلَفٌ ؟ فَقالَ بَعضُ المُسلِمينَ: عِندي، فَقالَ: أعطِهِ أربَعَةَ أوساقٍ مِن تَمرٍ، فَأَعطاهُ. ثُمَّ جاءَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَتَقاضاهُ، فَقالَ: يَكونُ فَاُعطيكَ، ثُمَّ عادَ، فَقالَ: يَكونُ فَاُعطيكَ، ثُمَّ عادَ، فَقالَ: يَكونُ فَاُعطيكَ، فَقالَ: أكثَرتَ يا رَسولَ اللّهِ ! فَضَحِكَ وقالَ: عِندَ مَن سَلَفٌ ؟ فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ: عِندي، فَقالَ: كَم عِندَكَ ؟ قالَ: ما شِئتَ، فَقالَ: أعطِهِ ثَمانِيَةَ أوساقٍ، فَقالَ الرَّجُلُ: إنَّما لي أربَعَةٌ ! فَقالَ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: وأَربَعَةٌ أيضا.۴

۷۵۴.الإمام الصادق عليه‏السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله أقبَلَ إلى الجِعرانَةِ۵ فَقَسَم فيهَا الأَموالَ، وجَعَلَ النّاسُ يَسأَلونَهُ ويُعطيهِم حَتّى ألجَؤوهُ إلى شَجَرَةٍ، فَأخَذَت بُردَهُ وخَدَشَت ظَهرَهُ، حَتّى رَحَّلوهُ عَنها وهُم يَسأَلونَهُ، فَقالَ: أيُّهَا النّاسُ ! رُدّوا عَلَيَّ بُردي، وَاللّهِ ! لَو كانَ عِندي عَدَدَ شَجَرِ تِهامَةَ نَعَما لَقَسَمتُهُ بَينَكُم، ثُمَّ ما ألفَيتُموني جَبانا ولا بَخيلاً.۶

1.. مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا : ص ۲۵۷ ح ۳۹۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۴ ص ۹ ح ۱۱۰۰۴ نحوه .

2.. الأواقي : جمع أوقيّة ، وكانت الأوقيّة قديما عبارة عن أربعين درهما النهاية : ج ۱ ص ۸۰ «أوق» .

3.. مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۶۹۲ ح ۲۹۷۲ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۲ ص ۲۹ ح ۲۲۰۹ ، السنن الكبرى :ج ۵ ص ۵۸۲ ح ۱۰۹۶۹ ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج ۵ ص ۲۵۹ ح ۱۱ كلّها نحوه ، كنز العمّال : ج ۴ ص ۷۵ ح ۹۵۸۹ .

4.. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۳ ص ۲۸۴ ح ۴۰۲۸ عن شهاب بن عبد ربّه ، قرب الإسناد : ص ۹۰ ح ۳۰۳ عنهعن أبيه عليهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۱۸ ح ۷ وراجع : الاُصول الستّة عشر : ص ۲۵۴ ح ۳۳۳ ومكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا : ص ۲۶۰ ح ۴۰۴ .

5.. الجِعرانة : موضع قريب من مكّة ، وهي في الحِلّ ، وميقاتٌ للإحرام النهاية : ج ۱ ص ۲۷۶ «جعر» .

6.. الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۵۹ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۲۶ ح ۳۲ ؛ سنن النسائي : ج ۶ ص ۲۶۳ ،مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۶۰۸ ح ۶۷۴۱ ، السنن الكبرى : ج ۶ ص ۵۴۷ ح ۱۲۹۳۳ ، المعجم الأوسط : ج ۷ ص ۲۳۶ ح ۷۳۷۶ كلّها عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه من دون إسناد إلى الإمام الصادق عليه‏السلامنحوه ، كنز العمّال : ج ۴ ص ۳۷۲ ح ۱۰۹۶۹ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10032
صفحه از 513
پرینت  ارسال به