۷۴۵.امام صادق عليهالسلام: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله هرگز نيازخواهى را نوميد نكرد. اگر چيزى داشت، به او مىداد، و گرنه مىفرمود: «خدا، حاجتت را برآورَد !».
۷۴۶.الكافىـ به نقل از عجلان ـ: نزد امام صادق عليهالسلام بودم كه نيازمندى، وارد شد. امام عليهالسلام برخاست و از طَبَق خرما، دستش را پر كرد و به او داد. آن گاه، نيازمند ديگرى آمد و درخواست كمك كرد. ايشان برخاست و يك مشت برگرفت و به او هم داد. نفر سوم آمد و درخواست كرد. امام عليهالسلام فرمود: «خداوند، به ما و تو روزى عطا كند!».
سپس فرمود: «از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله كسى چيزى درخواست نمىكرد، مگر اين كه به او عطا مىنمود. زنى پسرش را به سوى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرستاد و گفت: از ايشان كمك بگير. اگر فرمود: چيزى در نزد ما نيست، به ايشان بگو: پيراهنت را به من بده. [جوانك نزد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمد و از ايشان كمك خواست و همان گونه شد كه زن گفته بود.] پيامبر صلىاللهعليهوآله پيراهنش را گرفت و به جوان داد. خداوند به ايشان ميانهروى را آموخت و فرمود: «و دستت را به گردنت مبند و آن را كاملاً از هم باز مكن تا سرزنششده و حسرتزده بنشينى».
۷۴۷.صحيح البخارىـ به نقل از سهل ـ: زنى، بُردى بافته شده و حاشيهدوزى شده ـ مىدانيد بُرد چيست ؟ گفتند: ردا. گفت: آرى ـ براى پيامبر صلىاللهعليهوآله آورد و گفت: آن را با دست خود بافتهام و آوردهام تا به شما بپوشانم. پيامبر صلىاللهعليهوآله كه به آن نياز داشت، آن را گرفت و روانداز خود كرد و با آن بيرون آمد. شخصى آن را نيكو شمرد [وخوشش آمد] و گفت: آن را به من بپوشان. چه قدر نيكوست !
مردم گفتند: كار نيكويى نكردى ! پيامبر، آن را از سر نياز پوشيد و آن گاه تو آن را از او درخواست كردى و مىدانستى كه پيامبر درخواست را رد نمىكند ؟ ! آن مرد گفت: به خدا سوگند، آن را درخواست نكردم تا بپوشم ؛ بلكه براى كفنم خواستم.