تعالى و وسعت روحى مىبخشد و از سوى ديگر، فرصتى براى شخص خطاكار فراهم مىآورد تا با ندامت از خطايش، به جبران گذشته روى آورد. در مجموع، اين خصلت موجب مىگردد كه جامعه از كينهها و انتقامجويىهاى شخصى پاك گردد و روابط ميانْفردى ارتقا يابد.
امّا اين نكته هنگامى كه فردى قوانين الهى را آشكارا زير پا مىنهد و به حقوق انسانى دستدرازى مىكند، ديگر صادق نيست. شخصى كه در يك جامعه اسلامى، آشكارا شراب مىنوشد و يا روزهخوارى مىكند، به همه جامعه و ارزشهاى دينى آن دهنكجى مىنمايد و تنها حقّ يك فرد را زير پا نمىنهد تا قابل عفو از سوى همان فرد باشد. عفو چنين فردى، به دين لطمه مىزند و نه تنها به اصلاح او نمىانجامد ؛ بلكه بر لئامت او مىافزايد.
به سخن ديگر، گذشت از چنين افرادى، به انهدام پيامها و آموزههاى رسالت مىانجامد و گونهاى نقض غرض مىگردد ؛ زيرا تجربه بشرى نشان مىدهد كه برخورد ننمودن با متجاوزان به حقوق اجتماعى و كيفر ندادن كسانى كه امنيت، سلامت و ارزشهاى اجتماع را تهديد مىكنند، نه تنها آنان را متنبّه و نادم نمىكند ؛ بلكه ايشان را گستاختر نموده و موجب سرشكستگى پيروان حقيقى دين مىكند.
بر اين پايه مىبينيم كه پيامبر صلىاللهعليهوآله با وجود گذشت كردن از افرادى مانند آزادشدگان مكّه كه بيشترين ستمها را به او نموده بودند، هيچگاه از مجازات دزدانى كه امنيت اقتصادى جامعه را تهديد مىكردند و يا افراد فاسدى كه امنيت اجتماعى را هدف گرفته بودند، صرفنظر ننمود و حدود الهى را به مثابه يك حقّ عمومى و انسانى در همه عرصهها به اجرا در آورد و حقوق الهى را پاس داشت.