۲۱۵۸.كتاب من لا يحضره الفقيه : هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله خديجه دختر خويلد ـ كه خدا رحمتش كند ـ را از پدرش ـ و برخى مىگويند : از عمويش ـ خواستگارى كرد ، ابو طالب عليه السلام دو طرف چارچوب در را گرفت و در حضور كسانى از قريش كه شاهد بودند ، گفت : ستايش ، ويژه خدايى است كه ما را از فرزندان و نسل اسماعيل قرار داد و خانهاى براى ما [ بنا] نهاد كه آهنگ زيارتش مىكنند ؛ حرمى امن كه ميوههاى هر جا براى آن جا گرد آورده مىشود ، و ما را در شهرمان حاكم بر مردم قرار داد . سپس برادرزادهام ، محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب ، با هيچ مردى از قريش سنجيده نمىشود ، مگر آن كه بر او برترى مىيابد و با هيچ يك از ايشان مقايسه نمىشود ، جز آن كه از او بزرگتر مىآيد ، و هر چند كمثروت است ، ولى دارايى ، روزىاى در چرخش و سايهاى رفتنى است . او به خديجه علاقهمند است و او نيز به وى علاقه دارد، و مهر را هر چه خواستيد ، نقد و غير نقد آن ، از دارايى من است ، و او ارزشى گران و شأنى والا و زبانى شيوا و شفاعتگر دارد .
خديجه با پيامبر صلى اللّه عليه و آله ازدواج كرد و فردايش ، پيامبر بر او وارد شد و اوّلين باردارىِ خديجه ، به عبد اللّه بن محمّد ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش باد ـ بود .