471
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم

فصل يكم: سيره پيامبر صلّی الله علیه و آله در ازدواج خود و دخترانش

۱ / ۱

ازدواج با خديجه

۲۱۵۷.امام صادق عليه السلام : وقتى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله تصميم به ازدواج با خديجه دختر خُوَيلد گرفت ، ابو طالب با خانواده‏اش و جمعى از قريش به خانه ورقة بن نوفل، عموى خديجه، رفتند . ابو طالب آغاز به سخن كرد و گفت : سپاس براى پروردگارِ اين خانه كه ما را از نسل ابراهيم و دودمان اسماعيل قرار داد و ما را در حرمى امن سُكنا داد و ما را فرمان‏رواى مردمان كرد و شهرى را كه در آن زندگى مى‏كنيم ، بركت داد . بدانيد كه پسر برادرم ـ يعنى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ با هيچ مردى از قريش مقايسه نمى‏شود ، جز آن كه بر وى برترى دارد ، و مردى با او سنجيده نمى‏شود، جز اين كه از وى فراتر است . او در آفرينش، همتايى ندارد، گرچه ثروتش اندك است ، ولى ثروت، دست به دست مى‏گردد و مانند سايه از بين مى‏رود . او به خديجه علاقه‏مند است و خديجه هم به وى علاقه دارد. نزد تو آمده‏ايم تا او را از تو با رضايت و خواست خودش خواستگارى كنيم و مهريّه را هر مقدار كه طلب كنيد ، نقد و نسيه بر عهده من است . به خداى اين خانه سوگند كه پسر برادرم بهره‏اى عظيم و دينى گسترده و رأيى كامل [و استوار] دارد .
سپس ابو طالب ساكت شد و عموى خديجه لب به سخن گشود و به لكنت افتاد و از پاسخ ابو طالب در ماند و نفسش به تپش افتاد . او از عالمان مسيحى بود . سپس خديجه به سخن آمد و گفت : اى عمو ! گرچه شما به من در مجالس عمومى سزاوارتريد ، ولى از خودم به خودم سزاوارتر نيستيد .۱اى محمّد! خودم را به عقد تو در آوردم و مهريّه هم بر عهده خودم باشد . به عمويت بگو شترى بكشد و وليمه دهد و اينك به خانه همسرت داخل شو .
ابو طالب گفت : گواه باشيد كه او محمّد را قبول كرد و مهريّه را بر عهده گرفت .
برخى از قريشى‏ها گفتند : شگفت است ! مهريّه براى مردان بر عهده زنان ؟
ابو طالب به شدّت خشمگين شد و برخاست ـ او از كسانى بود كه ديگران از او حساب مى‏بُردند و از خشمش مى‏ترسيدند ـ و گفت : اگر مردانى مانند پسر برادرم باشند ، بلى بايد به گران‏ترين قيمت و بالاترين مهريّه به چنگ آورده شوند ؛ ولى اگر مردانى مانند شما باشند ، به آنان دختر نمى‏دهند مگر با مهريّه سنگين .
پس از آن، ابو طالب شترى كشت و پيامبر خدا به خانه خديجه رفت و مردى از قريش به نام عبد اللّه‏ بن غَنَم ، چنين سرود :

اى خديجه! بر تو گوارا باد كه سرنوشتى خوب برايت رقم خورد .
بهترينِ انسان‏ها را به همسرى برگزيدى و كيست در ميان مردمان مانند محمّد؟!

او كسى است كه عيسى و موسى به وى بشارت داده‏اند و چه زود ، وعده فرا رسيد .
نويسندگان از ديرباز معترف اند كه او

رسولى از سرزمين مكّه و هدايتگر و هدايت شده است .

1.فيض كاشانى در توضيح اين حديث نوشته است : «فى الشهود ، يعنى در جمع مردان و گفتگو با آنان ، و تو در پاسخ رد و قبول ازدواج ، از من سزاوارتر نيستى (الوافى : ج ۲۱ ص ۳۸۸)» . علاّمه مجلسى نيز مى‏گويد : «تو گرچه در ظاهر از من سزاوارترى ، ولى در حقيقت و واقع ، چنين نيستى ، يا اين كه گرچه در تظلّم‏خواهى در محضر مردم سزاوارترى ، ولى در انتخاب و رضايت به ازدواج ، چنين نيستى ، يا اين كه گرچه قدرت بر نابودى‏ام دارى ولى خودم زندگى‏ام را انتخاب مى‏كنم . خلاصه اين كه اجازه مى‏دهم نابودم كنى؛ ولى اجازه نمى‏دهم اين ازدواج را به هم بزنى . از ميان اين سه معنا ، معناى دوم روشن‏تر است» (مرآة العقول : ج ۲۰ ص ۹۹) .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
470

الفَصلُ الأوّل : سيرة النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله في زَواجِهِ وزَواجِ بَناتِهِ

۱ / ۱

زَواجُ خَديجَةَ

۲۱۵۷.الإمام الصادق عليه السلام : لَمّا أرادَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله أن يَتَزَوَّجَ خَديجَةَ بِنتَ خُوَيلِدٍ ، أقبَلَ أبو طالِبٍ في أهلِ بَيتِهِ ومَعَهُ نَفَرٌ مِن قُرَيشٍ حَتّى دَخَلَ عَلى وَرَقَةَ بنِ نَوفَلٍ عَمِّ خَديجَةَ ، فَابتَدَأَ أبو طالِبٍ بِالكَلامِ ، فَقالَ :
الحَمدُ لِرَبِّ هذَا البَيتِ الَّذي جَعَلَنا مِن زَرعِ إبراهيمَ وذُرِّيَّةِ إسماعيلَ ، وأَنزَلَنا حَرَما آمِنا ، وجَعَلَنَا الحُكّامَ عَلَى النّاسِ ، وبارَكَ لَنا في بَلَدِنَا الَّذي نَحنُ فيهِ . ثُمَّ إنَّ ابنَ أخي هذا ـ يَعني رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ـ مِمَّن لا يوزَنُ بِرَجُلٍ مِن قُرَيشٍ إلاّ رَجَحَ بِهِ ، ولا يُقاسُ بِهِ رَجُلٌ إلاّ عَظُمَ عَنهُ ، ولا عِدلَ لَهُ فِي الخَلقِ ، وإن كانَ مُقِلاًّ فِي المالِ فَإِنَّ المالَ رِفدٌ جارٍ وظِلٌّ زائِلٌ ، ولَهُ في خَديجَةَ رَغبَةٌ ولَها فيهِ رَغبَةٌ ، وقَد جِئناكَ لِنَخطُبَها إلَيكَ بِرِضاها وأَمرِها ، وَالمَهرُ عَلَيَّ في مالِيَ الَّذي سَأَلتُموهُ عاجِلُهُ وآجِلُهُ ، ولَهُ ـ ورَبِّ هذَا البَيتِ ـ حَظٌّ عَظيمٌ ، ودينٌ شائِعٌ ، ورَأيٌ كامِلٌ .
ثُمَّ سَكَتَ أبو طالِبٍ ، وتَكَلَّمَ عَمُّها وتَلَجلَجَ ، وقَصُرَ عَن جَوابِ أبي طالِبٍ وأَدرَكَهُ القَطعُ وَالبُهرُ۱ ، وكانَ رَجُلاً مِنَ القِسّيسينَ ، فَقالَت خَديجَةُ مُبتَدِئَةً : يا عَمّاهُ ، إنَّكَ وإن كُنتَ أولى بِنَفسي مِنّي فِي الشُّهودِ ، فَلَستَ أولى بي مِن نَفسي ، قَد زَوَّجتُكَ يا مُحَمَّدُ نَفسي ، وَالمَهرُ عَلَيَّ في مالي ، فَأئْمُر عَمَّكَ فَليَنحَر ناقَةً فَليولِم بِها ، وَادخُل عَلى أهلِكَ .
قالَ أبو طالِبٍ : اِشهَدوا عَلَيها بِقَبولِها مُحَمَّدا ، وضَمانِهَا المَهرَ في مالِها .
فَقالَ بَعضُ قُرَيشٍ : يا عَجباهُ! المَهرُ عَلَى النِّساءِ لِلرِّجالِ؟!
فَغَضِبَ أبو طالِبٍ غَضَبا شَديدا ، وقامَ عَلى قَدَمَيهِ وكانَ مِمَّن يَهابُهُ الرِّجالُ ويُكرَهُ غَضَبُهُ ، فَقالَ : إذا كانوا مِثلَ ابنِ أخي هذا طُلِبَتِ الرِّجالُ بِأَغلَى الأَثمانِ وأَعظَمِ المَهرِ ، وإذا كانوا أمثالَكُم لَم يُزَوَّجوا إلاّ بِالمَهرِ الغالي .
ونَحَرَ أبو طالِبٍ ناقَةً ، ودَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله بِأَهلِهِ . وقالَ رَجُلٌ مِن قُرَيشٍ يُقالُ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ غَنَمٍ :

هَنيئا مَريئا يا خَديجَةُ قَد جَرَتلَكِ الطَّيرُ فيما كانَ مِنكِ بِأَسعَدِ
تَزَوَّجتِهِ خَيرَ البَرِيَّةِ كُلِّهاومَن ذَا الَّذي فِي النّاسِ مِثلُ مُحَمَّدِ
وبَشَّرَ بِهِ البَرّانِ عيسَى بنُ مَريَمَوموسَى بنُ عِمرانَ فَيا قُربَ مَوعِدِ
أقَرَّت بِهِ الكُتّابُ قِدما بِأَنَّهُرَسولٌ مِنَ البَطحاءِ هادٍ ومُهتَدِ۲

1.البهر : ما يعتري الإنسان عند السعي الشديد و العدو من النهيج وتتابع النفس (النهاية : ج ۱ ص ۱۶۵ «بهر») .

2.الكافي : ج ۵ ص ۳۷۴ ح ۹ عن عبد الرحمن بن كثير ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۴۲ من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه ، عوالي اللآلي : ج ۳ ص ۲۹۸ ح ۷۸ وليس فيه ذيله من «وقال رجل من قريش يقال له عبد اللّه‏ بن غنم ...» ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۱۳ ح ۱۳ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7458
صفحه از 511
پرینت  ارسال به