ج ـ ابو ذر غِفارى
۲۱۱۷.دلائل النبوّة ، ابو نعيم ـ به نقل از ابو ذرِ غفارى ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله نمىخوابيد ، جز آن كه ما گرداگردش بوديم تا مبادا او را ترور كنند .
د ـ ابو ريحانه
۲۱۱۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از ابو ريحانه ـ : در جنگى همراه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بوديم . شبى به بالاى بلندىاى رسيديم و همان جا خوابيديم . هوا سرد شد ، چندان كه برخى را ديدم كه زمين را مىكند و داخل آن مىشود و سپر را به روى خود مىكشد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله چون اين حالت مردم را ديد ، ندا داد : «چه كسى امشب ، از ما پاسدارى مىكند تا برايش دعايى بابركت و بافضيلت بكنم؟» . مردى از انصار گفت : من ، اى پيامبر خدا ! پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «نزديك بيا» و پرسيد : «تو كيستى؟» . انصارى نام خود را گفت و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شروع به دعا كردن براى او كرد و فراوان دعايش نمود .
چون دعاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله را در حقّ او شنيدم ، گفتم : من هم آماده پاسدارى هستم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «نزديك بيا» . نزديك شدم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «تو كيستى؟» . گفتم : من ابو ريحانه هستم .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله برايم دعا كرد ؛ امّا كمتر از دعا براى مرد انصارى . سپس فرمود : «آتش بر چشمى كه از بيم خدا اشك بريزد يا بگريد ، حرام شده است . آتش بر چشمى كه در راه خدا بيدارى كشيده باشد ، حرام شده است» .