۲۰۹۱.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از سمرة بن جندب ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر سال از نوجوانان انصار بازديد مىكرد و هر كدام از آنها را كه به سنّ رشد رسيده بود، [ به ديوان و يا لشكر] الحاق مىكرد . من يك سال در ميان نوجوانان بودم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله نوجوانى را ملحق و مرا رد كرد . گفتم : اى پيامبر خدا ! او را ملحق و مرا رد كردى !؟ اگر من با او كشتى مىگرفتم ، او را بر زمين مىزدم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «با او كشتى بگير» . من با او كشتى گرفتم و او را به زمين زدم و پيامبر صلى اللّه عليه و آله مرا نيز ملحق كرد .
ر . ك : ج ۴ ص ۱۸۹ (سيره پيامبر صلى اللّه عليه و آله در رفتار با فرزندان و نوادگان / ترغيب به كشتى گرفتن و مسابقه دادن) .
۱۹ / ۵
مسابقه سواركارى
۲۰۹۲.امام على عليه السلام : پيامبر صلى اللّه عليه و آله در باز آمدن از تبوك، شتران را به مسابقه وا داشت و شترش عضباء ـ كه اُسامه سواركار آن بود ـ ، پيشى گرفت . مردم مىگفتند : پيامبر خدا پيش افتاد ! و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مىفرمود : «اُسامه پيش افتاد!» .
۲۰۹۳.امام صادق عليه السلام : مشركان به حومه مدينه شبيخون زدند و ندا دهندهاى فرياد زد : واى چه صبح شومى ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آن را از ميان سواران شنيد . بر اسبش سوار شد و در پى دشمن رفت و نخستين فرد از يارانش كه به او رسيد ، ابو قتاده بود كه سوار بر اسبش بود . زير پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، زين سادهاى بود كه در الياف درخت خرما بدون هيچ زينت و آرايهاى پيچيده شده بود . پيامبر صلى اللّه عليه و آله دشمن را پيجويى كرد ؛ امّا كسى را نديدند و سوارانِ ديگر نيز در رسيدند .
ابو قتاده گفت : اى پيامبر خدا ! حال كه دشمن باز گشته است ، صلاح مىبينى كه مسابقه بدهيم ؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آرى» و مسابقه دادند و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از آنها جلو افتاد . آن گاه رو به آنها كرد و فرمود : «من فرزند عاتكهها۱ از قريشم . آن هم اسبى نيكو و دريا (روان و پرشتاب) است» .