۱۹۲۵.تاريخ جرجان : مردى از بنى سليل گفت : اى پيامبر خدا ! آيا مرد در اداى دِين زنش ، مدالكه ( سهلانگارى ) مىكند ؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آرى ، هنگامى كه مُفلج باشد» .
ابو بكر گفت : اى پيامبر خدا ! او چه پرسيد و شما چه فرمودى ؟
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «او گفت : آيا مرد در پرداخت بدهى به زنش مماطله ( تأخير ) مىكند ؟ و من به او گفتم : آرى ، هنگامى كه مُفلس [ و نادار] باشد» .
ابو بكر گفت : اى پيامبر خدا ! من ميان عربها چرخيدهام و سخن فصيحان آنها را شنيدهام ؛ امّا فصيحتر از تو نديدهام . چه كسى تو را پرورانده است ؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «خدايم و افزون بر آن ، من ميان قبيله [ فصيحِ ] بنى سعد ، بزرگ شدهام» .
۱۹۲۶.معانى الأخبارـ به نقل از محمّد بن ابراهيم تميمى ـ : در خدمت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بوديم كه ابرى در آسمان پيدا شد . حاضران گفتند : اى پيامبر خدا ! ابر پيدا شده .
فرمود : «ريشههايش را چگونه مىبينيد ؟» .
گفتند : اى پيامبر خدا ! خوب و استوار .
فرمود : «شاخ و برگ دنبالههايش را چگونه مىبينيد ؟» .
گفتند : اى پيامبر خدا ! خوب و استوار .
فرمود : «تراكم [ و سياهىاش] را چگونه مىبينيد ؟» .
گفتند : خوب و استوار .
فرمود : «چرخش و پيچش آن را چگونه مىبينيد ؟» .
گفتند : خوب و استوار .
فرمود : «برقش را چگونه مىبينيد ؟ شديد و درخشان است ، يا ضعيف و كوتاه و يا [ وسط آسمان را ]مىشكافد [ و خطّى از نور بر جاى مىنهد] ؟» .
گفتند : اى پيامبر خدا ! مىشكافد .
فرمود : «[ پس] باران [ مىبارد]» .
گفتند : اى پيامبر خدا ! تو چه قدر فصيح هستى ! ما از تو فصيحتر نديدهايم .
فرمود : «چه چيزى مانع فصاحت من شود ، در حالى كه قرآن به زبان من نازل شده است و «به زبان عربى آشكار»؟» .