۱۸۷۲.صحيح ابن حبّانـ به نقل از عطا ـ : من و عُبَيد بن عُمَير به خانه عايشه رفتيم ... . ابن عمير گفت : شگفتترين چيزى را كه از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ديدهاى ، براى ما بگو .
عايشه سكوتى كرد و سپس گفت : شبى از شبها به من فرمود : «اى عايشه ! بگذار كه من امشب براى پروردگارم عبادت كنم» . من گفتم : به خدا سوگند ، هم در كنار تو بودن را دوست دارم و هم آنچه را كه تو را شاد مىسازد . پس پيامبر صلى اللّه عليه و آله برخاست و وضو ساخت و به نماز ايستاد و بى وقفه مىگريست و اشك مىريخت تا جايى كه دامنش را از اشك ، تر كرد . ايشان باز گريست و مُدام اشك ريخت ، چندان كه محاسنش تر شد ، و باز گريست و اشك ريخت و ريخت ، تا اين كه زمين را [ از اشكش] تر نمود .
در اين هنگام ، بلال براى اعلام وقت نماز به ايشان آمد . چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله را در حال گريستن ديد ، گفت : اى پيامبر خدا ! چرا گريه مىكنيد ؟ خداوند كه گناهان گذشته و آيندهتان را آمرزيده است ؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «پس آيا بندهاى سپاسگزار نباشم ؟ امشب آياتى بر من نازل شد . واى بر كسى كه آنها را بخواند و در آنها نينديشد : «همانا در آفرينش آسمانها و زمين ... »۱!» .
ر . ك : ج ۵ ص ۹۳ (سيره پيامبر صلى اللّه عليه و آله در نماز / حالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله در نماز)
و ص ۲۲۳ (سيره پيامبر صلى اللّه عليه و آله در شبزندهدارى / فراوانى عبادت پيامبر صلى اللّه عليه و آله در شب) .
۱۴ / ۳
گريه پيامبر صلى اللّه عليه و آله در آمادگى براى مرگ
۱۸۷۳.مسند ابن حنبلـ به نقل از براء بن عازب ـ : با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بوديم كه چشمش به جماعتى افتاد . فرمود : «اينان بر چه گرد آمدهاند ؟» . گفته شد : بر گورى كه مىكَنند . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيمناك شد و پيشاپيش يارانش شتافت تا به قبر رسيد و در كنار آن ، زانو زد . من رو به روى ايشان ايستادم تا ببينم چه مىكند . ديدم چندان گريست كه زمين از اشكهايش ، تر شد . آن گاه رو به ما نمود و فرمود : «اى برادران من ! خود را براى چنين روزى ، آماده كنيد» .