243
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم

ر ـ خنده پيامبر صلى اللّه عليه و آله به روى خدمت‏گزارش كه نافرمانى كرده بود

۱۸۲۸.صحيح مسلمـ به نقل از اَنَس ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از خوش‏اخلاق‏ترين مردم بود . روزى ، مرا براى كارى فرستاد . گفتم : «به خدا نمى‏روم»؛ ولى در نظر داشتم براى اجراى دستور پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله راهى شوم .
بيرون آمدم ، تا اين كه به كودكانى برخوردم كه در بازار ، بازى مى‏كردند . ناگهان، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا از پشت گرفت . پس به او نگريستم . ديدم مى‏خندد . آن گاه فرمود : «اَنَس كوچولو ! به آن جا كه گفتم ، رفتى ؟» . گفتم : آرى ، مى‏روم ، اى پيامبر خدا !

ش ـ خنده پيامبر صلى اللّه عليه و آله از شوخى سويبط در فروختن نعمان

۱۸۲۹.سنن ابن ماجةـ به نقل از اُمّ سلمه ـ : ابو بكر يك سال پيش از رحلت پيامبر صلى اللّه عليه و آله سفرى تجارتى به بُصرا [ در شام ]كرد كه نعيمان و سويبط بن حرمله (از مجاهدان جنگ بدر) نيز همراهش بودند . نعيمان بر توشه و آذوقه گمارده شده بود . سويبط ـ كه مردى شوخ بود ـ ، به او گفت : به من چيزى بده تا بخورم ! نعيمان گفت : [ نمى‏دهم ]تا آن گاه كه ابو بكر بيايد . سويبط گفت : [ حال كه اين گونه شد ، ] حتما تو را به خشم خواهم آورد . بر گروهى گذشتند . سويبط به آنها گفت : آيا بنده‏ام را از من مى‏خريد ؟ گفتند : آرى . گفت : آن بنده‏اى است كه حرف [ و ادّعا] دارد . او به شما خواهد گفت آزاد است [ و بنده نيست] . هنگامى كه اين سخن را به شما گفت ، او را رها كنيد و بنده‏ام را بر من نشورانيد و تباه نكنيد . گفتند : نه ، چنين نمى‏كنيم و آن را از تو مى‏خريم . و او را به ده شتر جوان از وى خريدند و سپس آمدند و عمامه‏اى يا طنابى بر گردنش افكندند .
نعيمان گفت : اين شما را به مسخره گرفته است و من آزادم و بنده نيستم . آنها گفتند : او [ حال] تو را به ما خبر داده است [ و گفته كه اين سخن را مى‏گويى] ! و او را با خود بردند . ابو بكر آمد و آن را به او خبر دادند . او در پى آن گروه رفت و شتران را به آنها باز گرداند و نعيمان را گرفت . هنگامى كه بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله وارد شدند و خبر را دادند ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله و يارانش تا يك سال به خاطر آن مى‏خنديدند .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
242

ر ـ ضَحِكُهُ بِوَجهِ خادِمِهِ لَمّا تَخَلَّفَ عَن أمرِهِ

۱۸۲۸.صحيح مسلم عن أنس : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله مِن أحسَنِ النّاسِ خُلُقا ، فَأَرسَلَني يَوما لِحاجَةٍ ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ، لا أذهَبُ ، وفي نَفسي أن أذهَبَ لِما أمَرَني بِهِ نَبِيُّ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله . فَخَرَجتُ حَتّى أمُرَّ عَلى صِبيانٍ وهُم يَلعَبونَ فِي السّوقِ ، فَإِذا رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قَد قَبَضَ بِقَفايَ مِن وَرائي ، قالَ : فَنَظَرتُ إلَيهِ وهُوَ يَضحَكُ ، فَقالَ :
يا اُنَيسُ ! أ ذَهَبتَ حَيثُ أمَرتُكَ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم ، أنَا أذهَبُ يا رَسولَ اللّهِ .۱

ش ـ ضَحِكُهُ مِن مِزاحِ سُوَيبطٍ في بَيعِ نُعَيمانَ

۱۸۲۹.سنن ابن ماجة عن اُمّ سلمة : خَرَجَ أبو بَكرٍ في تِجارَةٍ إلى بُصرى۲قَبلَ مَوتِ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله بِعامٍ ، ومَعَهُ نُعَيمانُ وسُويبِطُ بنُ حَرمَلَةَ ـ وكانا شَهِدا بَدرا ـ ، وكانَ نُعَيمانُ عَلَى الزّادِ ، وكانَ سُوَيبِطٌ رَجُلاً مَزّاحا ، فَقالَ لِنُعَيمانَ : أطعِمني ! قالَ : حَتّى يَجيءَ أبوبَكرٍ ، قالَ : فَلاَُغيظَنَّكَ ، قالَ : فَمَرّوا بِقَومٍ فَقالَ لَهُم سُوَيبِطٌ : تَشتَرونَ مِنّي عَبدا لي ؟ قالوا : نَعَم ، قالَ : إنَّهُ عَبدٌ لَهُ كَلامٌ ، وهُوَ قائِلٌ لَكُم : إنّي حُرٌّ ، فَإِن كُنتُم ـ إذا قالَ لَكُم هذِهِ المَقالَةَ ـ تَرَكتُموهُ فَلا تُفسِدوا عَلَيَّ عَبدي ، قالوا : لا ، بَل نَشتَريهِ مِنكَ ، فَاشتَرَوهُ مِنهُ بِعَشرِ قَلائِصَ۳ ، ثُمَّ أتَوهُ فَوَضَعوا في عُنُقِهِ عِمامَةً أو حَبلاً .
فَقالَ نُعَيمانُ : إنَّ هذا يَستَهزِئُ بِكُم ، وإنّي حُرٌّ لَستُ بِعَبدٍ ، فَقالوا : قَد أخبَرَنا خَبَرَكَ . فَانطَلَقوا بِهِ .
فَجاءَ أبوبَكرٍ فَأَخبَروهُ بِذلِكَ ، قالَ : فَاتَّبَعَ القَومَ ورَدَّ عَلَيهِمُ القَلائِصَ ، وأَخَذَ نُعَيمانَ .
قالَ : فَلَمّا قَدِموا عَلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله وأَخبَروهُ ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله وأصحابُهُ مِنهُ حَولاً .۴

1.صحيح مسلم : ج ۴ ص ۱۸۰۵ ح ۵۴ ، سنن أبي داود : ج ۴ ص ۲۴۶ ح ۴۷۷۳ ، البداية والنهاية : ج ۶ ص ۳۷ .

2.بُصرى : موضع في الشام من أعمال دمشق (معجم البلدان : ج ۱ ص ۴۴۱) .

3.القلائص : جمع قلوص ؛ وهي الناقة الشّابّة (النهاية : ج ۴ ص ۱۰۰ «قلص») .

4.سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۲۲۵ ح ۳۷۱۹ ، مسند ابن حنبل : ج ۱۰ ص ۲۱۶ ح ۲۶۷۴۹ ، مسند إسحاق بن راهوية : ج ۴ ص ۹۷ ح ۱۸۶۴ كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۸۸۱ ح ۹۰۲۲ ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۱۴۹ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۹۶ ح ۱ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7615
صفحه از 511
پرینت  ارسال به