239
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم

۱۸۲۴.سنن أبى داوودـ به نقل از عايشه ـ : مردم از نباريدن باران ، به پيامبر صلى اللّه عليه و آله شِكوه كردند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمان داد كه منبرى در مصلاّى مدينه برايش بگذارند و روزى را با مردم وعده گذاشت كه بيرون بيايند . آن گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيرون آمد و بر منبر نشست و تكبير گفت و خدا را حمد نمود و سپس فرمود : «شما از خشك‏سالى سرزمينتان و دير آمدن باران از زمان خودش ، شِكوه كرده‏ايد و خداوند عز و جلبه شما فرمان داده است كه او را بخوانيد و به شما وعده داده كه دعايتان را اجابت كند ...» . سپس دستانش را بالا و بالا برد تا آن جا كه سفيدى زير بغل‏هايش پيدا شد و سپس پشتش را به مردم كرد و ردايش را پشت و رو يا بالا و پايين كرد و همچنان دستش را بالا نگاه داشت و آن گاه رو به مردم كرد و فرود آمد و دو ركعت نماز خواند و خداوند ، ابرهايى پديد آورد كه رعد و برقى زدند و سپس به اذن خدا باريدند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله [ در بازگشت از مصلاّ] هنوز به مسجد ( خانه‏اش ) نرسيده بود كه سيل به راه افتاد و چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله سرعت آب‏ها را به سوى خانه ديد ، چنان خنديد كه دندان‏هاى آسيابش پيدا شد ، و فرمود : «گواهى مى‏دهم كه خداوند بر هر كارى تواناست و من ، بنده و فرستاده اويم» .

ف ـ خنده پيامبر صلى اللّه عليه و آله به خاطر كار شيطان ، هنگام نام برده شدن خدا براى غذا

۱۸۲۵.سنن أبى داوودـ به نقل از اُميّة بن مُخشى ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نشسته بود و مردى غذا مى‏خورد . او «بسم اللّه‏» نگفت ، تا آن كه از غذايش فقط يك لقمه مانده بود . چون آن لقمه را به طرف دهانش برد ، گفت : «به نام خدا بر اوّل و آخرش» . پيامبر صلى اللّه عليه و آله خنديد و فرمود : «شيطان ، پيوسته با او غذا مى‏خورد ، و چون او نام خداوند عز و جل را بُرد ، شيطان ، هر چه را در شكمش بود ، بالا آورد» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
238

۱۸۲۴.سنن أبي داود عن عائشة : شَكَا النّاسُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قُحوطَ المَطَرِ ، فَأَمَرَ بِمِنبَرٍ فَوُضِعَ لَهُ فِي المُصَلّى ، ووَعَدَ النّاسَ يَوما يَخرُجونَ فيهِ ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله . . . فَقَعَدَ عَلَى المِنبَرِ فَكَبَّرَ صلى اللّه عليه و آله وحَمِدَ اللّهَ عزّ وجلّ ، ثُمَّ قالَ : إنَّكُم شَكَوتُم جَدبَ دِيارِكُم وَاستِئخارِ المَطَرِ عَن إبّانِ زَمانِهِ عَنكُم ، وقَد أمَرَكُمُ اللّه‏ عزّ وجلّ أن تَدعوهُ ، ووَعَدَكُم أن يَستَجيبَ لَكُم . . . .
ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ ، فَلَم يَزلِ في الرَّفعِ حَتّى بَدا بَياضُ إبطَيهِ ، ثُمَّ حَوَّلَ إلىَ النّاسِ ظَهرَهُ ، وقَلَبَ أو حَوَّلَ رِداءَهُ وهُوَ رافِعٌ يَدَيهِ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَى النّاسِ ، ونَزَلَ فَصَلّى رَكعَتَينِ ، فَأَنشَأَ اللّهُ سَحابَةً فَرَعَدَت وبَرَقَت ، ثُمَّ أمطَرَت بِإِذنِ اللّهِ ، فَلَم يَأتِ مَسجِدَهُ حَتّى سالَتِ السُّيولُ ، فَلَمّا رأى سُرعَتَهُم إلى الكِنِّ۱ضَحِكَ صلى اللّه عليه و آله حَتّى بَدَت نَواجِذُهُ .
فَقالَ : أشهَدُ أنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرُ ، وأَنّي عَبدُ اللّهِ ورَسولُهُ .۲

ف ـ ضَحِكُهُ مِنِ فِعلِ الشَّيطانِ عِندَ ذِكرِ اللّهِ عَلَى الطَّعامِ

۱۸۲۵.سنن أبي داود عن اميّة بن مُخشيّ : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله جالِسا ورَجُلٌ يَأكُلُ ، فَلَم يُسَمِّ حَتّى لَم يَبقَ مِن طَعامِهِ إلاّ لُقمَةٌ ، فَلَمّا رَفَعَها إلى فيهِ قالَ : بِسمِ اللّهِ أوَّلَهُ وآخِرَهُ ، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله ، ثُمَّ قالَ :
ما زالَ الشَّيطانُ يَأكُلُ مَعَهُ ، فَلَمّا ذَكَرَ اسمَ اللّهِ عزّ وجلّ استَقاءَ ما في بَطنِهِ .۳

1.الكِنّ : ما يَرُدّ الحرّ والبرد من الأبنية والمساكن (النهاية : ج ۴ ص ۲۰۶ «كنن») .

2.سنن أبي داود : ج ۱ ص ۳۰۴ ح ۱۱۷۳ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۴۷۶ ح ۱۲۲۵ ، السنن الكبرى : ج ۳ ص ۴۸۶ ح ۶۴۰۹ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۸ ص ۳۳۷ ، إمتاع الأسماع : ج ۵ ص ۱۱۸ .

3.سنن أبي داود : ج ۳ ص ۳۴۷ ح ۳۷۶۸ ، المعجم الكبير : ج ۱ ص ۲۹۱ ح ۸۵۵ ، فتح الباري : ج ۶ ص ۳۴۵ ، كنز العمّال : ج ۱۵ ص ۴۲۶ ح ۴۱۶۸۶ .

تعداد بازدید : 8992
صفحه از 511
پرینت  ارسال به