219
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم

ب ـ لبخند پيامبر صلى اللّه عليه و آله به روى فاطمه عليها السلام

۱۸۰۵.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از ابن عبّاس ، در حديثى طولانى ـ : پيامبر صلى اللّه عليه و آله و على عليه السلام و جعفر نزد فاطمه عليها السلام ـ كه نمازش را مى‏خواند ـ ، گرد آمدند . هنگامى كه فاطمه سلام نمازش را داد ، سمت راستش طبقى از خرماى تازه ديد و سمت چپش هفت گرده نان و هفت پرنده بريان شده و ظرفى نقره‏اى از شير و ظرفى مسى از عسل و كاسه‏اى از شراب بهشتى و كوزه‏اى آب زلال . به سجده رفت و خدا را حمد نمود و بر پدرش درود فرستاد و خرماها را پيش آورد و چون آنها را خوردند ، سفره انداخت كه گدايى از پشت در گفت : اى خاندان كَرَم ! آيا شما بينوا را خوراك مى‏دهيد ؟
فاطمه دستش را به سوى گرده نانى دراز كرد و پرنده‏اى روى آن نهاد و ظرف شير را برداشت كه ببرد و به گدا بدهد كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به رويش لبخند زد و فرمود : «آن بر اين گدا حرام است» و سپس به او خبر داد كه آن گدا ابليس است .

ج ـ لبخند پيامبر صلى اللّه عليه و آله هنگام تبيين منزلت فاطمه عليها السلام

۱۸۰۶.امام باقر عليه السلام : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سلمان را براى كارى به خانه فاطمه عليها السلام فرستاد . سلمان مى‏گويد : لحظه‏اى بر درگاه خانه ايستادم و سلام دادم . شنيدم كه فاطمه عليها السلام داخل اتاق قرآن مى‏خواند و آسياب ، بيرون اتاق [ و بدون دخالت او] مى‏چرخد و فاطمه عليها السلام همدمى هم ندارد . پس نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله باز گشتم و گفتم : اى پيامبر خدا ! امرى بزرگ [ و شگفت] ديدم ! پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «بيشتر بگو ، اى سلمان ! آنچه را ديدى و شنيدى ، بگو» .
سلمان گفت : بر درگاه خانه دخترت ـ اى پيامبر خدا ـ ايستادم و سلام دادم و شنيدم كه فاطمه داخل اتاق ، قرآن مى‏خواند و آسياب براى خودش مى‏چرخد و فاطمه همدمى هم ندارد !
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله لبخند زد و فرمود : «اى سلمان ! خداوند، دل و اندام و پى و گوشت دخترم فاطمه را از ايمان پر كرده است و او وقتش را براى عبادت آزاد كرده است و خداوند، فرشته‏اى به نام "روفائيل" ـ و در نقلى ديگر "رحمت" ـ روانه داشته تا آسيابش را بچرخاند ، و خداوند ، نيازهاى دنيا و آخرت فاطمه را به عهده گرفته [ و تأمين كرده] است» .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
218

ب ـ تَبَسُّمُهُ في وَجهِ فاطِمَةَ عليها السلام

۱۸۰۵.المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاسـ في خَبَرٍ طَويلٍ ـ : إنَّهُ اجتَمَعَ النَّبِيُّ وعَلِيٌّ وجَعفَرٌ عِندَ فاطِمَةَ عليها السلام وهِيَ في صَلاتِها ، فَلَمّا سَلَّمَت أبصَرَت عَن يَمينِها رُطَبا عَلى طَبَقٍ ، وعَلى يَسارِها سَبعَةُ أرغِفَةٍ ، وسَبعَةُ طُيورٍ مَشوِيّاتٍ ، وجامٌ۱ مِن لَبَنٍ ، وطاسٌ مِن عَسَلٍ ، وكَأسٌ مِن شَرابِ الجَنَّةِ ، وكوزٌ مِن ماءٍ مَعينٍ ، فَسَجَدَت وحَمِدَت وصَلَّت عَلى أبيها ، وقَدَّمَتِ الرُّطَبَ ، فَلَمّا فَرَغوا عَن أكلِهِ قَدَّمَتِ المائِدَةَ ، فَإِذا بِسائِلٍ مِن وَراءِ البابِ : أهلَ بَيتِ الكَرَمِ ، هَل لَكُم في إطعامِ المِسكينِ ؟
فَمَدَّت فاطِمَةُ عليها السلام يَدَها إلى رَغيفٍ ووَضَعَت عَلَيهِ طَيرا ، وحَمَلَت بِالجامِ وأَرادَت أن تَدفَعَ إلَى السّائِلِ ، فَتَبَسَّمَ نَبِيُّ اللّهِ في وَجهِها وقالَ : إنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلى هذَا السّائِلِ ، ثُمَّ نَبَّأَها بِأَنَّهُ إبليسُ . . . .۲

ج ـ تَبَسُّمُهُ عِندَ بَيانِ مَقامِ فاطِمَةَ عليها السلام

۱۸۰۶.الإمام الباقر عليه السلام : بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله سَلمانَ رضى اللّه عنه إلى مَنزِلِ فاطِمَةَ لِحاجَةٍ . قالَ سَلمانُ : فَوَقَفتُ بِالبابِ وَقفَةً حَتّى سَلَّمتُ ، فَسَمِعتُ فاطِمَةَ تَقرَأُ القُرآنَ مِن جَوّا ، وَالرَّحى تَدورُ مِن بَرّا ، ما عِندَها أنيسٌ ، قالَ : فَعُدتُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، رَأَيتُ أمرا عَظيما ! فَقالَ : هيهِ۳يا سَلمانُ ، تَكَلَّم بِما رَأَيتَ وسَمِعتَ .
قالَ : وَقَفتُ بِبابِ ابنَتِكَ يا رَسولَ اللّهِ ، وسَلَّمتُ ، فَسَمِعتُ فاطِمَةَ تَقرَأُ القُرآنَ مِن جَوّا ، وَالرَّحى تَدورُ مِن بَرّا ما عِندَها أنيسٌ !
قالَ : فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله وقالَ : يا سَلمانُ ، إنَّ ابنَتي فاطِمَةَ مَلَأَ اللّهُ قَلبَها وجَوارِحَها إيمانا إلى مُشاشِها۴ ، فَتَفَرَّغَت لِطاعَةِ اللّهِ عزّ وجلّ ، فَبَعَثَ اللّهُ مَلَكا اسمُهُ «روفائيلُ» ـ وفي رِوايَةٍ اُخرى : «رَحمَةُ» ـ فَأَدارَ لَهَا الرَّحى ، فَكَفاهَا اللّهُ عزّ وجلّ مُؤنَةَ الدُّنيا مَعَ مُؤنَةِ الآخِرَةِ .۵

1.الجامُ : إناء من فِضّة (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۱۱۲ «جوم») .

2.المناقب لابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۵۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۷ ص ۱۰۱ ح ۶ .

3.هيه : بمعنى إيه ، فاُبدل من الهمزة هاء . وإيه : اسم سمّي به الفعل ، ومعناه الأمر ، تقول للرجل : إيهِ ، إذا استزدته من الحديث المعهود بينكما (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۵۵۲ «هيه») .

4.المشاش ، جمع مشاشة : وهي رؤوس العظام اللينة التي يمكن مضغها (الصحاح : ج ۳ ص ۱۰۱۹ «مشش») .

5.دلائل الإمامة : ص ۱۳۹ ح ۴۷ عن ثابت ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۳۳۷ ، الثاقب في المناقب : ص ۲۹۰ ح ۲۴۸ عن الإمام الجواد عليه السلام ، بحار الأنوار : ج ۴۳ ص ۴۶ ح ۴۴ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد سوم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7602
صفحه از 511
پرینت  ارسال به