۲۲۶۰.صحيح مسلم ـ به نقل از جابر ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مردى آسانگير بود و چون يكى از همسرانش چيزى مىخواست ، برايش فراهم مىكرد .۱
۲۲۶۱.الأدب المفرد ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله در خانه اُمّ سلمه بود كه دخترش ـ يا دختر اُمّ سلمه ـ را صدا زد ؛ ولى او كندى كرد . خشم در چهره پيامبر صلى اللّه عليه و آله پديدار شد . اُمّ سلمه به پشت پرده رفت و ديد كه آن دختر ، بازى مىكند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله مسواكى همراه داشت . فرمود : «اگر از قصاص روز قيامت نمىترسيدم ، تو را با همين مسواك ، تنبيه مىكردم» .
۲۲۶۲.الطبقات الكبرى ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله دخترش را [ دنبال كارى] فرستاد و او كندى كرد . فرمود : «اگر قصاص [ قيامت] نبود ، تو را با همين مسواك مىزدم» .
۲۲۶۳.امام باقر علیه السلام :چون قاسم پسر خديجه از دنيا رفت ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به نزد خديجه رفت و ديد او گريه مىكند . فرمود : «چرا گريه مىكنى ؟» .
خديجه گفت : اشكم بى اختيار ، جارى شد و گريهام گرفت .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اى خديجه ! آيا حاضر نيستى كه چون روز قيامت مىشود ، به درِ بهشت بيايى و او آن جا ايستاده باشد و دستت را بگيرد و تو را به بهشت ببَرَد و تو را در بهترين مكان آن جاى دهد ؟ اين ، براى هر مؤمنى هست . خداى عز و جل حكيمتر و كريمتر از آن است كه از مؤمن ، ميوه دلش را بگيرد و سپس با اين حال ، او را براى هميشه عذاب كند» .