۲۲۵۲.سنن أبى داوود ـ به نقل از ثوبان ، غلام آزاد شده پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر گاه مىخواست به سفر برود ، فاطمه عليها السلام آخرين عضو خانوادهاش بود كه پيامبر [ براى خداحافظى] به ديدارش مىرفت ، و چون باز مىگشت ، بر اوّلين كسى كه وارد مىشد ، فاطمه بود . روزى در بازگشت از يكى از غزواتش ، ديد كه فاطمه عليها السلام بر درِ خانهاش ، پَلاسى يا پردهاى آويخته و در دستان حسن و حسين ، دستبند نقره كرده است . وارد خانه نشد . فاطمه حدس زد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله با ديدن اين چيزها به خانه او نرفته است . از اين رو ، پرده را بر كَند و دستبندها را از دستهاى آن دو كودك در آورد و آنها را در برابرشان شكست .
حسن و حسين ، گريهكنان نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رفتند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله دستبندها را از آنها گرفت و فرمود : «اى ثوبان ! اينها را براى خاندان فلانى [در مدينه] ببَر . اينان ، اهل بيت من اند و من خوش ندارم كه در زندگى دنيايشان ، از لذّتها بهرهمند شوند . اى ثوبان ! براى فاطمه ، يك گردنبند عَصَب۱و دو دستبند عاج ، خريدارى كن» .