83
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲ / ۱۱

درخواست خدمت‏گزار از پيامبر صلى اللّه عليه و آله

۲۲۴۷.امام على علیه السلام :[ دستان] فاطمه بر اثر دستاس كردن زياد ، آزرده شده بود . روزى براى پيامبر صلى اللّه عليه و آله اسيرانى را آوردند . فاطمه [ به خانه پيامبر صلى اللّه عليه و آله] رفت ؛ امّا ايشان را نيافت . به عايشه برخورد كرد و ماجرا را به او گفت . پيامبر صلى اللّه عليه و آله كه آمد ، عايشه ، آمدن فاطمه را به پيامبر صلى اللّه عليه و آله خبر داد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله به خانه ما آمد و ما به رخت‏خواب رفته بوديم . من خواستم كه برخيزم ؛ امّا پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «راحت باشيد» .
پس ميان ما نشست ، به طورى كه خنكىِ پاهاى او را در سينه‏ام احساس كردم . فرمود : «مى‏خواهيد به شما چيزى بياموزم كه از آنچه از من خواسته‏ايد ، بهتر است ؟
هر گاه به بستر خود مى‏رويد ، سى و چهار مرتبه "اللّه‏ أكبر" ، سى و سه مرتبه "سبحان اللّه‏" و سى و سه مرتبه "الحمد للّه‏"بگوييد . اين ، براى شما از خدمتكار ، بهتر است» .

۲۲۴۸.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عطاء بن سائب، از پدرش ـ :هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فاطمه را به ازدواج على علیه السلام در آورد ، يك چادر مخمل ، يك بالش از پوست دبّاغى و پُر شده از ليف [ خرما] ، دو دستاس ، يك مَشك آب و دو سبو ، با او همراه كرد .
روزى ، على علیه السلام به فاطمه عليها السلام فرمود : به خدا سوگند ، از بس كه آب كشيده‏ام ، سينه‏ام دردمند گشته است ! و افزود : خداوند براى پدرت ، اسيرانى آورده است . برو و از ايشان خدمتكارى بخواه . فاطمه گفت : به خدا سوگند ، من نيز از بس دستاس كرده‏ام ، دستانم تاول زده‏اند ! پس نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله رفت . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «براى چه آمده‏اى ، دخترم ؟» . فاطمه گفت : براى عرض سلام آمده‏ام. و خجالت كشيد كه خواسته‏اش را بگويد و بر گشت . على علیه السلام گفت : چه كردى ؟ فاطمه گفت : خجالت كشيدم كه تقاضايم را بگويم . [ على علیه السلام گفت : ]پس ، هر دو با هم نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله رفتيم . على علیه السلام گفت : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند ، از بس كه آب كشيده‏ام ، سينه‏ام درد مى‏كند ! و فاطمه گفت : از بس كه دستاس كرده‏ام ، دستانم تاول زده‏اند . خداوند به شما اسيرانى و گشايشى بخشيده است . پس يك خدمتكار در اختيار ما بگذاريد.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «به خدا سوگند ، حاضر نيستم به شما خدمتكار بدهم ، در حالى كه صُفّه‏نشينان ، شكم‏هايشان گرسنه است و چيزى ندارم كه خرج آنان كنم ! اسيران را مى‏فروشم و پول آنها را خرج صُفّه‏نشينان مى‏كنم» .
على و فاطمه بر گشتند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله نزد آنان آمد . آنان داخل لحافشان شده بودند و آن (لحافشان) به گونه‏اى بود كه چون روى سرشان مى‏كشيدند ، پاهايشان پيدا مى‏شد و اگر پاهايشان را مى‏پوشاندند ، سرهايشان پيدا مى‏شد . از اين رو برخاستند و پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «در جاى خود باشيد!» و سپس فرمود : «آيا شما را از چيزى بهتر از آنچه از من خواستيد ، خبر ندهم ؟» . گفتند : بفرماييد .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «كلماتى [ هستند] كه جبرئيل علیه السلام به من آموخت» و سپس فرمود : «در پى هر نمازى ، ده بار "سبحان اللّه‏" مى‏گوييد ، ده بار "الحمد للّه‏" ، و ده بار "اللّه‏ أكبر" . و هر گاه به بسترتان رفتيد ، سى و سه مرتبه "سبحان اللّه‏" بگوييد ، سى و سه مرتبه "الحمد للّه‏" ، و سى و چهار مرتبه "اللّه‏ أكبر"» .
على علیه السلام گفت : به خدا سوگند ، از زمانى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله اين ذكرها را به من آموخت ، آنها را ترك نگفته‏ام . ابن كوّاء به على علیه السلام گفت : حتّى در شب صفّين ؟ ! گفت : خدا شما را بكشد ، اى اهل عراق ! آرى ، حتّى در شب صفّين .۱

1.در پيكار صفّين ، روزى ، جنگ به شب كشيد و درگيرى بسيار سخت شد كه از آن به نام «ليلة الهرير (شبى كه صداى زوزه سگ‏ها نيز در آمد)» ، ياد مى‏كنند . (م)


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
82

۲ / ۱۱

طَلَبُ الخادِمِ مِنَ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله

۲۲۴۷.الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ عليها السلام شَكَت ما تَلقى مِن أثَرِ الرَّحى ، فَأَتَى النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله سَبيٌ ، فَانطَلَقَت فَلَم تَجِدهُ ، فَوَجَدَت عائِشَةَ فَأَخبَرَتها ، فَلَمّا جاءَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله أخبَرَتهُ عائِشَةُ بِمَجيءِ فاطِمَةَ عليها السلام . فَجاءَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله إلَينا وقَد أخَذنا مَضاجِعَنا ، فَذَهَبتُ لِأَقومَ ، فَقالَ : عَلى مَكانِكُما ، فَقَعَدَ بَينَنا ، حَتّى وَجَدتُ بَردَ قَدَمَيهِ عَلى صَدري ، وقالَ : ألا اُعَلِّمُكُما خَيرا مِمّا سَأَلتُماني ؟ إذا أخَذتُما مَضاجِعَكُما ، تُكَبِّرانِ أربَعا وثَلاثينَ ، وتُسَبِّحانِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، وتَحمَدانِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، فَهُوَ خَيرٌ لَكُما مِن خادِمٍ .۱

۲۲۴۸.مسند ابن حنبل عن عطاء بن السائب عن أبيه عن الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله لَمّا زَوَّجَهُ فاطِمَةَ عليها السلام بَعَثَ مَعَهُ بِخَميلَةٍ۲ووِسادَةٍ مِن أدَمٍ حَشوُها ليفٌ ، ورَحيَينِ وسِقاءٍ وجَرَّتَينِ ، فَقالَ عَلِيٌّ لِفاطِمَةَ عليهما السلام ذاتَ يَومٍ : وَاللّهِ ، لَقَد سَنوتُ۳حَتّى لَقَدِ اشتَكَيتُ صَدري . قالَ : وقَد جاءَ اللّهُ أباكِ بِسَبيٍ ، فَاذهَبي فَاستَخدِميهِ ، فَقالَت : وأَنا وَاللّهِ ، قَد طَحَنتُ حَتّى مَجِلَت۴يَدايَ .
فَأَتَتِ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله فَقالَ : ما جاءَ بِكِ أي بُنَيَّةُ ؟ قالَت : جِئتُ لاُِسَلِّمَ عَلَيكَ . وَاستَحيَت أن تَسأَلَهُ ، ورَجَعَت . فَقالَ : ما فَعَلتِ ؟ قالَت : اِستَحيَيتُ أن أسأَلَهُ .
فَأَتَيناهُ جَميعا ، فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : يا رَسولَ اللّهِ ، وَاللّهِ ، لَقَد سَنوتُ حَتَّى اشتَكَيتُ صَدري ، قالَت فاطِمَةُ عليها السلام : قَد طَحَنتُ حَتّى مَجِلَت يَدايَ ، وقَد جاءَكَ اللّهُ بِسَبيٍ وسَعَةٍ ، فَأَخدِمنا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : وَاللّهِ ، لا اُعطيكُما وأَدَعُ أهلَ الصُّفَّةِ تُطوى۵بُطونُهُم لا أجِدُ ما اُنفِقُ عَلَيهِم ، ولكِنّي أبيعُهُم واُنفِقُ عَلَيهِ أثمانَهُم . فَرَجَعا .
فَأَتاهُمَا النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله وقَد دَخَلا في قَطيفَتِهِما ؛ إذا غَطَّت رُؤوسَهُما تَكَشَّفَت أقدامُهُما، وإذا غَطَّيا أقدامَهُما تَكَشَّفَت رُؤوسُهُما ، فَثارا ، فَقالَ : مَكانَكُما . ثُمَّ قالَ : ألا اُخبِرُكُما بِخَيرٍ مِمّا سَأَلتُماني ؟ قالا : بَلى ، فَقالَ : كَلِماتٍ عَلَّمَنيهِنَّ جِبريلُ عليه السلام . فَقالَ : تُسَبِّحانِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ عَشرا ، وتَحمَدانِ عَشرا ، وتُكَبِّرانِ عَشرا ، وإذا أوَيتُما إلى فِراشِكُما فَسَبِّحا ثَلاثا وثَلاثينَ ، وحَمِّدا ثَلاثا وثَلاثينَ ، وكَبِّرا أربَعا وثَلاثينَ .
قالَ : فَوَ اللّهِ ، ما تَرَكتُهُنَّ مُنذُ عَلَّمَنيهِنَّ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله . قالَ : فَقالَ لَهُ ابنُ الكَوّاءِ : ولا لَيلَةَ صِفّينَ ؟ فَقالَ : قاتَلَكُمُ اللّهُ يا أهلَ العِراقِ ! نَعَم ، ولا لَيلَةَ صِفّينَ .۶

1.صحيح البخاري : ج ۳ ص ۱۳۵۸ ح ۳۵۰۲ ، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۰۹۱ ح ۸۰ كلاهما عن ابن أبي ليلى ، سنن أبي داود : ج ۴ ص ۳۱۵ ح ۵۰۶۲ عن مسدّد و كلاهما نحوه ؛ العمدة : ص ۳۸۳ ح ۷۵۵ ، الطرائف : ص ۵۴۲ نحوه .

2.الخَميلة : القطيفة ، وهي كلّ ثوب له خمل من أيّ شيء كان (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۵۵۶ «خمل») .

3.سنا سُنُوّا وسناية وسناوة : سقى (لسان العرب : ج ۱۴ ص ۴۰۴ «سنو») .

4.مَجَلت يداي و مَجِلَت : إذا ثخن جلدها وتعجّر (النهاية : ج ۴ ص ۳۰۰ «مجل») .

5.طَوِيَ من الجوع يَطوى فهو طاوٍ : أي خالي البطن جائع لم يأكل (النهاية : ج ۳ ص ۱۴۶ «طوا») .

6.مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۲۷ ح ۸۳۸ ، الطبقات الكبرى : ج ۸ ص ۲۵ ، الدعاء للطبراني : ص ۹۳ ح ۲۳۰ ، الإصابة : ج ۸ ص ۲۶۷ الرقم ۱۱۵۸۷ كلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۵ ص ۵۰۵ ح ۴۱۹۸۲ ؛ الغارات : ج ۲ ص ۷۳۹ وراجع : المصنّف لابن أبي شيبة : ج ۷ ص ۳۸ ح ۱۲ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6288
صفحه از 541
پرینت  ارسال به