53
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۲۲۳.المعجم الكبيرـ به نقل از اَسماء بنت عُمَيس۱ـ :هنگامى كه فاطمه را به خانه على بن ابى طالب بردند ، در اتاق او ، بجز شن‏هاى پهن شده در كف اتاق [ به عنوان فرش] ، بالشى پُر شده از پوست درخت خرما ، يك سبو و يك كوزه ، چيز ديگرى نيافتيم . سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله براى على علیه السلام پيام فرستاد كه «كارى نكن» يا «نزديك همسرت نشو تا من نزد تو بيايم» . پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و فرمود : «آيا برادرم آن جاست ؟» . اُمّ ايمن ـ كه مادر اُسامة بن زيد و زنى صالح و اهل حبشه بود ـ گفت : اى پيامبر خدا! اين ، برادرت است و دخترت را به همسرى‏اش در آورده‏اى؟! و پيامبر صلى اللّه عليه و آله ميان يارانش عقد اخوّت برقرار كرده بود و خود با على برادر شده بود . پس پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «اين [ گونه برادرى] مى‏شود و جايز است ، اى اُمّ ايمن!» .
سپس پيامبر صلى اللّه عليه و آله ظرف آبى خواست و در آن ، چيزهايى گفت . سپس از آن آب ، بر سينه و صورت على كشيد . سپس فاطمه عليها السلام را صدا زد . فاطمه به سوى پيامبر صلى اللّه عليه و آله رفت ، در حالى كه از شرم و حيا پايش در لباسش گير مى‏كرد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله از آن آب ، بر فاطمه عليها السلام نيز پاشيد و آنچه را خواست بگويد ، به او گفت . سپس به او فرمود : «من در اين كه تو را به همسرىِ محبوب‏ترين فرد خاندانم در آورم ، كوتاهى نكردم» .
در اين هنگام ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله سياهى‏اى از پشت پرده يا از پشت در ديد . فرمود : «كيستى ؟» . گفتـ[ م] : اسماء [ هستم] . فرمود : «اسماء بنت عُمَيس ؟» . گفتـ[ م] : بله ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «به خاطر پيامبر خدا براى همراهى دخترش آمده‏اى ؟» . گفتـ[ م] : بله . دختر، در شب زفافش بايد يك زن نزديكش باشد تا اگر چيزى خواست ، آن را برايش مهيّا كند . پيامبر صلى اللّه عليه و آله برايم دعايى كرد كه به آن ، بيش از هر چيز ديگرى ، اميد و اعتماد دارم .
سپس به على علیه السلام فرمود : «اينك، همسرت در اختيار توست» . آن گاه ، خارج شد و رفت و همچنان براى آن دو دعا مى‏كرد تا آن كه در اتاق‏هاى خود ، ناپديد شد .

1.حضور اسماء بنت عُمَيس در هنگام ازدواج پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله با عايشه ـ كه در سال اوّل هجرت رخ داده ـ ، جاى ترديد است ؛ زيرا اسماء كه همسر جعفر بن ابى طالب بوده است ، در آن زمان ، به همراه وى در حبشه بود و در سال هفتم هجرى از حبشه به مدينه باز گشت . همين ترديد در ماجراهاى ديگرى كه در سال‏هاى نخستين هجرت رُخ داده (مانند : عروسى فاطمه عليها السلام و ولادت امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام ) و از حضور اسماء بنت عميس در آنها خبر داده شده نيز وجود دارد . در رفع اين ترديد ، برخى احتمال داده‏اند كه شخص مورد اشاره ، اسماء بنت يزيد بن سكنِ انصارى است كه به خاطر شهرت اسماء بنت عميس ، راويان يا ناسخان ، آن حوادث را به وى نسبت داده‏اند . نقل دوم مسند ابن حنبل (ج ۱۰ ص ۴۴۱ ح ۲۷۶۶۲) اين احتمال را تقويت مى‏كند . البتّه احتمالات ديگرى هم داده شده است (ر . ك : دانش‏نامه امام حسين علیه السلام بر پايه قرآن و حديث : ج ۱ ص ۱۵۶ «سخنى در باره حضور اسماء بنت عميس ، هنگام ولادت امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام ») .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
52

۲۲۲۳.المعجم الكبير عن أسماء بنت عميس :لَمّا اُهدِيَت فاطِمَةُ إلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، لَم نَجِد في بَيتِهِ إلاّ رَملاً مَبسوطا ، ووِسادَةً حَشوُها [ليفٌ۱، وجَرَّةً وكوز[ا] ، فَأَرسَلَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله إلى عَلِيٍّ عليه السلام : لا تُحدِثَنَّ حَديثا ـ أو قالَ : لا تَقرَبَنَّ أهلَكَ ـ حَتّى آتِيَكَ . فَجاءَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله فَقالَ : أثَمَّ أخي ؟ فَقالَت اُمُّ أيمَنَ ـ وهِيَ اُمُّ اُسامَةَ بنِ زَيدٍ ، وكانَت حَبَشِيَّةً وكانَتِ امرَأَةً صالِحَةً ـ :يا رَسولَ اللّهِ ، هذا أخوكَ ، وزَوجَتُهُ ابنَتُكَ ؟! ـ وكانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله آخى بَينَ أصحابِهِ وآخى بَينَ عَلِيٍّ عليه السلام ونَفسِهِ ـ قالَ : إنَّ ذلِكَ يَكونُ يا اُمَّ أيمَنَ .
قالَت : فَدَعا النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله بِإِناءٍ فيهِ ماءٌ ، فَقالَ فيهِ ما شاءَ اللّهُ أن يَقولَ ، ثُمَّ مَسَحَ بِهِ صَدرَ عَلِيٍّ عليه السلام ووَجهَهُ ، ثُمَّ دَعا فاطِمَةَ عليها السلام فَقامَت إلَيهِ تَعَثَّرُ في مِرطِها۲مِنَ الحَياءِ ، فَنَضَحَ عَلَيها مِن ذلِكَ ، وقالَ لَها ما شاءَ اللّهُ أن يَقولَ . ثُمَّ قالَ لَها : إنّي لَم آلُكِ أن أنكَحتُكِ أحَبَّ أهلي إلَيَّ .
ثُمَّ رَأى سَوادا مِن وَراءِ السِّترِ ـ أو مِن وَراءِ البابِ ـ ، فَقالَ : مَن هذا ؟ قالَت : أسماءُ ، قالَ : أسماءُ بِنتُ عُمَيسٍ ؟ قالَت : نَعَم يا رَسولَ اللّهَ ، قالَ : جِئتِ كَرامَةً لِرَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله مَعَ ابنَتِهِ ؟ قالَت : نَعَم ، إنَّ الفَتاةَ لَيلَةَ يُبنى بِها لابُدَّ لَها مِنِ امرَأَةٍ تَكونُ قَريبا مِنها ، إن عَرَضَت لَها حاجَةٌ أفضَت بِذلِكَ إلَيها . قالَت : فَدَعا لي بِدُعاءٍ ، فَإِنَّهُ لَأَوثَقُ عَمَلي عِندي .
ثُمَّ قالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : دونَكَ أهلَكَ . ثُمَّ خَرَجَ فَوَلّى . قالَت : فَما زالَ يَدعو لَهُما حَتّى تَوارى في حُجَرِهِ .۳

1.]ما بين المعقوفين أثبتناه من المصنّف لعبد الرزّاق .

2.المِرط : كساء من خزّ أو صوف أو كتّان . وقيل : هو الثوب الأخضر (لسان العرب : ج ۷ ص ۴۰۱ «مرط») .

3.المعجم الكبير : ج ۲۴ ص ۱۳۷ ح ۳۶۵ ، فضائل الصحابة لابن حنبل : ج ۲ ص ۵۶۹ ح ۹۵۸ ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج ۵ ص ۴۸۵ ح ۹۷۸۱ كلاهما نحوه ، سبل الهدى والرشاد : ج ۱۱ ص ۴۲ ، مجمع الزوائد : ج ۹ ص ۳۳۶ ح ۱۵۲۱۶ وراجع : المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۷۳ ح ۴۷۵۲ وخصائص أمير المؤمنين عليه السلام للنسائي : ص ۲۲۸ ح ۱۲۴ وكشف الغمّة : ج ۱ ص ۳۶۵ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9782
صفحه از 541
پرینت  ارسال به