۷ / ۱۰
گريستن در مرگ خويشان
۲۸۷۷.الأمالى، طوسى ـ به نقل از عايشه ـ :هنگامى كه ابراهيم [پسر پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله] در گذشت، پيامبر صلى اللّه عليه و آله چندان گريست كه اشكهايش بر محاسنش جارى گشت. گفته شد : اى پيامبر خدا ! شما از گريستن نهى مىكنى و خود مىگِريى ؟ ! فرمود : «اين، گريه نيست ؛ بلكه دلسوزى و رحم است، و هر كه رحم نكند، به او رحم نمىشود».
۲۸۷۸.صحيح البخارى ـ به نقل از ابو عثمان، از اُسامة بن زيد ـ :دختر پيامبر صلى اللّه عليه و آله به ايشان پيغام داد كه : فرزندم در حال قبض روح است. نزد ما بياييد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله كسى را روانه كرد كه [به او] سلام برساند و بگويد : «آنچه خدا مىگيرد و مىدهد، از آنِ [خودِ ]اوست و همه اينها نزد خداوند، مدّت و سررسيدى معيّن دارند. بنا بر اين، بايد شكيبا باشد و به حساب خدا بگذارد».
دختر پيامبر صلى اللّه عليه و آله، كسى را نزد ايشان فرستاد و ايشان را سوگند داد تا نزد وى بيايد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله برخاست و همراه ايشان، سعد بن عباده، معاذ بن جبل، اُبَىّ بن كعب، زيد بن ثابت و عدّهاى ديگر نيز رفتند. كودك را نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آوردند، در حالى كه بدنش مىلرزيد و در حال جان دادن بود ـ و به گمانم اُسامه افزود كه : مانند مَشك خشكيدهاى شده بود ! ـ . اشك از چشمان پيامبر صلى اللّه عليه و آله سرازير شد. سعد گفت : اى پيامبر خدا ! اين، چه حالى است [و چرا گريه مىكنيد] ؟ فرمود : «اين، مهربانىاى است كه خداوند در دلهاى بندگانش نهاده است. خداوند به بندگانِ مهربانش، مهربان است».