465
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۵ / ۱۵

احاديث گرد آورنده ويژگى‏هاى مجلس پيامبر صلى اللّه عليه و آله

۲۷۹۱.امام حسين علیه السلام :از پدرم صلى اللّه عليه و آله در باره نشستن او (پيامبر صلى اللّه عليه و آله) پرسش كردم. فرمود : «پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نمى‏نشست و بر نمى‏خاست، مگر آن كه ذكر بر لب داشت و جايى را به خود اختصاص نمى‏داد و از اين كار باز مى‏داشت و هر گاه نزد جماعتى مى‏رفت، در جايى مى‏نشست كه مجلس به او تمام مى‏شد و به اين كار فرمان مى‏داد. بهره هر يك از همنشينانش را ادا مى‏كرد، تا آن جا كه همنشين او فكر نمى‏كرد كسى نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از وى ارجمندتر است. هر كه با او همنشين مى‏شد، او آن قدر شكيب مى‏ورزيد تا اين كه وى خود منصرف مى‏شد. هر كس حاجتى از او مى‏خواست، يا نياز وى را بر مى‏آورْد و يا سخنى خوش به وى مى‏گفت. خوى نيكويش همه مردم را در بر مى‏گرفت و گويى پدر مهربان آنها گشته بود و آنها در [دادن و گرفتن] حق، نزد او يكسان بودند. مجلس ايشان، مجلس بردبارى، شرم، راستى و امانتدارى بود و در آن، نه صدايى بلند مى‏گرديد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى‏شد و نه خطاهاى آن مجلس، بازگو [يا فاش ]مى‏شد. همه [در مجلس او] برابر و با تقوا (پرهيزگارى) به هم پيوسته بودند و فروتن بودند و بزرگ را احترام مى‏كردند و بر كوچك، رحم مى‏آوردند و نيازمند را بر خود ترجيح مى‏دادند و بيگانه را پاس مى‏داشتند».
[به پدرم] گفتم : شيوه پيامبر صلى اللّه عليه و آله با همنشينانش چگونه بود ؟
فرمود : «پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله همواره گشاده‏رو و آسان‏خو و نرم‏خو بود، نه خشن و زمخت. نه فرياد مى‏كشيد، نه ناسزا مى‏گفت، نه عيبجويى مى‏كرد، نه بسيار شوخى مى‏نمود و نه فراوان مى‏ستود. در باره آنچه دوست نمى‏داشت، خود را به غفلت مى‏زد و ديگران را نه از آن نوميد مى‏ساخت و نه بِدان ترغيب مى‏كرد. سه چيز را از خود، دور كرده بود : كشمكش، پرگويى و [گفتن از] آنچه به او مربوط نبود، و سه چيز را از مردم، كنار نهاده بود : هيچ كس را نه مى‏نكوهيد و نه از او عيبجويى مى‏كرد و در پى جستن لغزش‏ها و زشتى‏هاى كسى نبود، و سخنى نمى‏گفت، مگر در آنچه اميد ثوابش را مى‏بُرد. هر گاه سخن مى‏گفت، همنشينانش خاموشى مى‏گزيدند، تا آن جا كه گويى پرنده بر سر ايشان نشسته است و هر گاه پيامبر صلى اللّه عليه و آله سكوت مى‏كرد، آنها سخن مى‏گفتند، و نزد او كشمكش لفظى نمى‏كردند و اگر كسى سخن مى‏گفت، به او گوش مى‏دادند تا از سخنش فارغ شود. از آنچه مى‏خنديدند، او هم مى‏خنديد و از آنچه تعجّب مى‏كردند، او هم تعجّب مى‏كرد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر درشتى و بى‏ادبى غريبه در سخن گفتن و درخواست كردن وى ، شكيبايى مى‏كرد تا آن جا كه اصحابش آنها را با خود مى‏آوردند۱و مى‏فرمود : "هر گاه كسى را ديديد كه حاجتى مى‏طلبد، او را يارى رسانيد". پيامبر صلى اللّه عليه و آله ستايش را از كسى جز جبران كننده نمى‏پذيرفت و سخن كسى را قطع نمى‏كرد، مگر آن كه از حد مى‏گذراند [يا ناروا مى‏گفت ]كه در اين صورت، كلامش را با نهى يا برخاستن، قطع مى‏كرد».

1.يعنى اصحاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، افراد غريبه را با خود مى‏آوردند تا از پيامبر صلى اللّه عليه و آله پرسش كنند و از پاسخ‏هاى او بهره‏مند گردند . احتمال هم دارد اين معنا مراد باشد : يارانش افراد بى‏ادب را كنار مى‏كشيدند تا پيامبر صلى اللّه عليه و آله را اذيت نكنند . (م)


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
464

۵ / ۱۵

جَوامِعُ خَصائِصِ مَجلِسِ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله ونوادِرُهُ

۲۷۹۱.الإمام الحسين صلى اللّه عليه و آله :سَأَلتُ أبي عليه السلام عَن . . . مَجلِسِهِ[ صلى اللّه عليه و آله ] ، فَقالَ : كانَ صلى اللّه عليه و آله لا يَجلِسُ ولا يَقومُ إلاّ عَلى ذِكرٍ ، ولا يوطِنُ الأَماكِنَ۱ويَنهى عَن إيطانِها . وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَيثُ يَنتَهي بِهِ المَجلِسُ ويَأمُرُ بِذلِكَ . ويُعطي كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ حَتّى لا يَحسَبَ أحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أنَّ أحَدا أكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ . مَن جالَسَهُ صابَرَهُ حَتّى يَكونَ هُوَ المُنصَرِفَ عَنهُ . مَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم يَرجِع إلاّ بِها أو بِمَيسورٍ مِنَ القَولِ . قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ ، وصارَ لَهُم أبا رَحيما ، وصاروا عِندَهُ فِي الحَقِّ سَواءً . مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَياءٍ وصِدقٍ وأَمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فيهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ۲فيهِ الحُرَمُ ، ولا تُثَنّى۳فَلَتاتُهُ . مُتَعادِلينَ مُتَواصِلينَ فيهِ بِالتَّقوى ، مُتَواضِعينَ ، يُوَقِّرونَ الكَبيرَ ويَرحَمونَ الصَّغيرَ ، ويُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ويَحفَظونَ الغَريبَ .
فَقُلتُ : كَيفَ كانَ سيرَتُهُ في جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : كانَ دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَيِّنَ الجانِبِ ، لَيسَ بِفَظٍّ ، ولا غَليظٍ ، ولا صَخّابٍ ، ولا فَحّاشٍ ، ولا عَيّابٍ ، ولا مَزّاحٍ ، ولا مَدّاحٍ . يَتَغافَلُ عَمّا لا يَشتَهي ، فَلا يُؤيِسُ مِنهُ ، ولا يُخَيِّب فيهِ مُؤَمِّليهِ . قَد تَرَكَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ۴وَالإِكثارِ ، وما لايَعنيهِ . وتَرَكَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : كانَ لا يَذُمُّ أحَدا ولايُعَيِّرُهُ ، ولا يَطلُبُ عَثَراتِهِ ولا عَورَتَهُ ، ولا يَتَكَلَّمُ إلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَكَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ كَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّيرُ ، وإذا سَكَتَ تَكَلَّموا ، ولا يَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَديثَ ، وإذا تَكَلَّمَ عِندَهُ أحَدٌ أنصَتوا لَهُ حَتّى يَفرُغَ مِن حَديثِهِ . يَضحَكُ مِمّا يَضحَكونَ مِنهُ ، ويَتَعَجَّبُ مِمّا يَتَعَجَّبونَ مِنهُ . ويَصبِرُ لِلغَريبِ عَلَى الجَفوَةِ فِي المَسأَلَةِ وَالمَنطِقِ ، حَتّى أن كانَ أصحابُهُ لَيَستَجلِبونَهُم ، ويَقولُ : إذا رَأَيتُم طالِبَ حاجَةٍ يَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا يَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُكافِئٍ . ولا يَقطَعُ عَلى أحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَجوزَهُ ، فَيَقطَعَهُ بِنَهيٍ أو قِيامٍ .۵

1.لا يوطِنُ الأماكنَ : أي لا يتّخذ لنفسه مجلسا يُعرَف به (النهاية : ج ۵ ص ۲۰۴ «وطن») .

2.لاتؤبن فيه الحُرَم: أي لا يذكرن بقبيح (النهاية: ج ۱ ص ۱۷ «أبن»).

3.في معاني الأخبار : «لا تنثى» ، ولعلّه هو الأصحّ . ولا تنثى : أي لا تشاع ولا تداع (النهاية : ج ۵ ص ۸۶ «نثا») .

4.المِراءُ : الجِدالُ (النهاية : ج ۴ ص ۳۲۲ «مرا») .

5.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۳۱۸ ح ۱ ، معاني الأخبار : ص ۸۰ ح ۱ كلاهما عن إسماعيل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۴۵ ح ۱ عن الإمام الحسن عنه عليهما السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۱۵۲ ح ۴ ، الشمائل المحمّديّة : ص ۱۷۳ ح ۳۴۵ وليس فيه صدره إلى «ويحفظون الغريب» ، المعجم الكبير : ج ۲۲ ص ۱۵۸ ح ۴۱۴ كلاهما عن ابن أبي هالة عن الإمام الحسن عنه عليهما السلام نحوه ، كنز العمّال : ج ۷ ص ۱۶۶ ح ۱۸۵۳۵ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6286
صفحه از 541
پرینت  ارسال به