احترام و اكرام آنان است، ناپسند دانست ؛ امرى كه در جوامع متعدّد به صورت يك ادب اجتماعى در آمده و در نگاه كلّى، كارى نيك و پسنديده مىنمايد، بويژه آن كه برخى احاديث به اين ادب ، توصيه كردهاند، مانند : آنچه آمِدى از امير مؤمنان علیه السلام نقل كرده است :
قُم عَن مَجلِسِكَ لأبيكَ وَ مُعَلِّمِكَ وَ لَو كُنتَ أميراً .۱
براى پدر و آموزگارت از جا برخيز ، حتّى اگر فرمانروا باشى .
از اين رو، برخى عالمان مانند شهيد اوّل، احتمال دادهاند كه برخى از احاديثِ نهى كننده از قيام، ناظر به ايستادن درازمدّت نزد پادشاهان باشد و نه برخاستن به هنگام ورود شخصى بزرگوار .۲شهيد اوّل، خود، متن اين حديث را چنين آورده است :
من أحبّ أن يتمثّلَ لَهُ الرجالُ بين يَدَيهِ قِياما فَلْيَتَبَوّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ .۳
هر كس دوست داشته باشد كه مردان در برابر او دست به سينه بِاستند جايگاهش آتش است .
البتّه شهيد اوّل بر اين احتمال، پافشارى نكرده و احتمال ديگرى را مطرح كرده است. او حديثِ ياد شده را بر كسى حمل كرده كه با گردنكشى و زورگويى، خواهان برخاستن ديگران پيش پاى خود است و هر كس را كه بر نخيزد، مؤاخذه مىنمايد. از اين رو، حديث را ناظر به كسى ندانسته كه با اين كار ، در صدد دور كردن اهانت و تحقير از خود است.
به نظر مىرسد كه نمىتوان مستندات در خور اعتمادى براى اثبات اين احتمالها ارائه نمود. از اين رو مىتوان دليل نهى را تشابه اين كار با شيوه احترام نهادن به