419
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۷۳۰.تنبيه الخواطر ـ به نقل از عايشه ـ :نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بودم و در باره زنى گفتم : اين زن دامنش دراز است. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «بيرون بينداز، بيرون بينداز !» و من تكّه گوشتى را از دهانم بيرون انداختم.۱

۲۷۳۱.الدرّ المنثور ـ در باره اُمّ سلمه ـ :از او (اُمّ سلمه) در باره غيبت سؤال شد و او گفت : صبح روز جمعه‏اى بود و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله عازم نماز شد كه زنى از همسايگان انصارى‏اش نزد وى (اُمّ سلمه) آمد و با هم به غيبت و بگو و بخند در باره مردان و زنان پرداختند و پيوسته گفتگو و غيبت مى‏كردند تا پيامبر صلى اللّه عليه و آله از نماز باز گشت و آن دو ، چون صداى پيامبر صلى اللّه عليه و آله را شنيدند، ساكت شدند. چون پيامبر بر درِ خانه ايستاد، سر ردايش را بر بينى‏اش انداخت و سپس فرمود : «اوه ! بيرون برويد و [آنچه را خورده‏ايد، ]بالا بياوريد و سپس خودتان را با آب، پاكيزه كنيد».
اُمّ سلمه بيرون رفت و گوشتى فراوان را كه تغيير شكل داده بود، بالا آورد و چون فراوانى گوشت را ديد، به ياد آورد كه آخرين گوشتى كه خورده، دو هفته از پيدا كردن ]و خوردنش] گذشته است. پيامبر صلى اللّه عليه و آله از او پرسيد كه چه بالا آورده است و او پاسخ داد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آن ، گوشتى بود كه پيوسته آن را [در هنگام غيبت ]مى‏خوردى. پس تو و دوستت به غيبت كردن نپردازيد». و دوست اُمّ سلمه نيز به او خبر داد كه گوشتى همانند او بالا آورده است.

۲۷۳۲.كتاب الصمت و آداب اللسان ـ به نقل از اَنَس بن مالك ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله به روزه گرفتنِ يك روز، فرمان داد و فرمود : «هيچ كس افطار نكند تا من به او اجازه بدهم». مردم تا شب روزه گرفتند و هر مردى مى‏آمد و مى‏گفت : اى پيامبر خدا! من روزه‏دار بوده‏ام، اجازه بده افطار كنم. و پيامبر صلى اللّه عليه و آله به او اجازه مى‏داد و مردان همين گونه مى‏آمدند تا آن كه مردى آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! دو دختر جوان از خانواده‏ات همچنان روزه دارند و خجالت مى‏كشند نزد شما بيايند. اجازه فرما تا افطار كنند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله از او روى گرداند و آن مرد [خواسته‏اش را ]تكرار كرد و پيامبر صلى اللّه عليه و آله باز روى گرداند و بار سوم كه مرد تقاضايش را تكرار كرد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «چگونه روزه‏دار بوده است كسى كه امروز پيوسته گوشت مردم را خورده ؟ برو و به آنها فرمان بده كه اگر روزه‏دار بودند، استفراغ كنند».
آن مرد به سوى آن دو دختر باز گشت و به آنها خبر داد و آنها استفراغ كردند. هر كدام لخته‏اى از خون بالا آوردند. آن مرد به سوى پيامبر صلى اللّه عليه و آله باز گشت و باخبرش كرد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «سوگند به آن كه جان محمّد به دست اوست، اگر آن خون‏ها در شكمشان مى‏ماند، آتش [دوزخ]، آن دو را مى‏خورد».

1.مى‏توان اين را تجسّم آيه دوازدهم از سوره حجرات دانست كه «غيبت» را خوردن گوشت مرده برادر دينى خوانده است . (م)


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
418

۲۷۳۰.تنبيه الخواطر عن عائشة :إنّي قُلتُ لاِمرَأَةٍ وأَنا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : إنَّ هذِهِ لَطَويلَةُ الذَّيلِ . فَقالَ : اِلفِظي ، اِلفِظي۱! فَلَفَظتُ بَضعَةً مِن لَحمٍ .۲

۲۷۳۱.الدرّ المنثور عن اُمّ سلمة :أنَّها سُئِلَت عَنِ الغيبَةِ ، فَأَخبَرَت أنَّها أصبَحَت يَومَ الجُمُعَةِ وغَدا رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله إلَى الصَّلاةِ ، وأَتَتها جارَةٌ لَها مِن نِساءِ الأَنصارِ فَاغتابَتا وضَحِكَتا بِرِجالٍ ونِساءٍ ، فَلَم يَبرَحا عَلى حَديثِهِما مِنَ الغيبَةِ حَتّى أقبَلَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله مُنصَرِفا مِنَ الصَّلاةِ ، فَلَمّا سَمِعَتا صَوتَهُ سَكَتَتا ، فَلَمّا قامَ بِبابِ البَيتِ ألقى طَرَفَ رِدائِهِ عَلى أنفِهِ ، ثُمَّ قالَ : اُفٍّ ! اُخرُجا فَاستَقيئا ثُمَّ طَهِّرا بِالماءِ .
فَخَرَجَت اُمُّ سَلَمَةَ فَقاءَت لَحما كَثيرا قَد اُحيلَ ، فَلَمّا رَأَت كَثرَةَ اللَّحمِ تَذَكَّرَت أحدَثَ لَحمٍ أكَلَتهُ فَوَجَدَتهُ في أوَّلِ جُمعَتَينِ مَضَتا ، فَسَأَلَها عَمّا قاءَت ، فَأَخبَرَتهُ . فَقالَ : ذاكَ لَحمٌ ظَلَلتِ تَأكُلينَهُ فَلا تَعودي أنتِ ولا صاحِبَتُكِ فيما ظَلَلتُما فيهِ مِنَ الغيبَةِ . وأَخبَرَتها صاحِبَتُها أنَّها قاءَت مِثلَ الَّذي قاءَت مِنَ اللَّحمِ .۳

۲۷۳۲.كتاب الصمت وآداب اللسان عن أنس بن مالك :أمَرَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله بِصَومِ يَومٍ ، وقالَ : لا يُفطِرَنَّ أحَدٌ حَتّى آذَنَ لَهُ . فَصامَ النّاسُ ، حَتّى إذا أمسَوا جَعَلَ الرَّجُلُ يَجيءُ فَيَقولُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي ظَلَلتُ صائِما فَائذَن لي فَاُفطِرُ ، فَيَأذَنُ لَهُ ، وَالرَّجُلُ وَالرَّجُلُ ، حَتّى جاءَ رَجُلٌ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، فَتاتانِ مِن أهلِكَ ظَلَّتا صائِمَتَينِ ، وإنَّهُما يَستَحِيانِ أن يَأتِياكَ ، فَائذَن لَهُما أن يُفطِرا ، فَأَعرَضَ عَنهُ ، ثُمَّ عاوَدَهُ فَأَعرَضَ عَنهُ ، ثُمَّ عاوَدَهُ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : وكَيفَ مَن۴صامَ مَن ظَلَّ هذَا اليَومَ يَأكُلُ لُحومَ النّاسِ ؟ ! اِذهَب فَمُرهُما إن كانَتا صائِمَتَينِ ، فَليَستَقيئا .
فَرَجَعَ إلَيهِما ، فَأَخبَرَهُما فَاستَقاءَتا ، فَقاءَت كُلُّ واحِدَةٍ مِنهُما عَلَقَةً مِن دَمٍ ، فَرَجَعَ إلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله فَأَخبَرَهُ ، فَقالَ : وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ! لَو بَقِيَتا في بُطونِهِما لَأَكَلَتهُمَا النّارُ .۵

1.لفَظَ ريقَهُ وغَيرَهُ : رَمى بِه (المصباح المنير : ص ۵۵۵ «لفظ») .

2.تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۱۱۸ ؛ الصمت وآداب اللسان : ص ۳۳۲ ح ۲۱۶ ، المغني عن حمل الأسفار : ج ۲ ص ۸۲۰ ح ۳۰۱۰ نحوه ، الدرّ المنثور : ج ۷ ص ۵۷۱ نقلاً عن ابن أبي الدنيا في ذم الغيبة نحوه .

3.الدرّ المنثور : ج ۷ ص ۵۷۲ نقلاً عن ابن مردويه .

4.الظاهر أنّ كلمة «من» زائدة ، علما أنّها لم تذكر في المصادر الاُخرى .

5.الصمت وآداب اللسان : ص ۳۰۵ ح ۱۷۰ ، شعب الإيمان : ج ۵ ص ۳۰۱ ح ۶۷۲۲ ، مسند الطيالسي : ص ۲۸۲ ح ۲۱۰۷ كلاهما نحوه ، الدرّ المنثور : ج ۷ ص ۵۷۴ ؛ كشف الريبة : ص ۸ نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9814
صفحه از 541
پرینت  ارسال به