407
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۳ / ۴

ازدواج با مَهريّه يك انگشتر

۲۷۱۹.امام على علیه السلام :مردى نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! مى‏خواهم با اين زن ازدواج كنم. فرمود : «چه قدر مهرش مى‏كنى ؟». گفت : چيزى ندارم. پيامبر صلى اللّه عليه و آله به انگشتر در دست او نگريست و فرمود : «اين انگشتر خودت است ؟». گفت : آرى. فرمود : «همان را مهرش قرار بده و با او ازدواج كن».

۳ / ۵

ازدواج با مَهريّه آموزش سوره‏هايى از قرآن

۲۷۲۰.امام باقر علیه السلام :زنى نزد پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : مرا شوهر بده. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «چه كسى با او ازدواج مى‏كند ؟». مردى برخاست و گفت : من، اى پيامبر خدا ! او را به همسرىِ من در آور. فرمود : «چه به او مى‏دهى ؟». گفت : چيزى ندارم. فرمود : «نمى‏شود». آن زن درخواستش را تكرار كرد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نيز سخنش را دوباره گفت ؛ ولى غير از آن مرد، كس ديگرى بر نخاست. زن باز تكرار كرد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در بار سوم [خطاب به آن مرد ]فرمود : «آيا چيزى از قرآن بلدى ؟». گفت : آرى. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آن را به همسرىِ تو در آوردم با اين مَهر كه آنچه را از قرآن بلدى، به او بياموزى».

۲۷۲۱.صحيح البخارى ـ به نقل از سهل بن سعد ساعدى ـ :زنى نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! آمده‏ام تا خود را به تو ببخشم. پيامبر صلى اللّه عليه و آله به سر تا بالاى زن نگريست و او را برانداز نمود و سپس سرش را پايين انداخت. زن چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله حكمى در باره‏اش ننمود، نشست. مردى از ياران پيامبر صلى اللّه عليه و آله برخاست و گفت : اى پيامبر خدا ! اگر به او نيازى ندارى، وى را به همسرىِ من در بياور.
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آيا چيزى دارى ؟». گفت : نه به خدا، اى پيامبر خدا ! فرمود : «نزد خانواده‏ات برو و ببين چيزى مى‏يابى». او رفت و باز گشت و گفت : نه، به خدا سوگند، چيزى نيافتم. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «خوب بنگر. حتّى انگشترى از آهن كافى است». او رفت و باز گشت و گفت : نه به خدا، اى پيامبر خدا ! انگشترى آهنى نيز نيافتم ؛ امّا نيمى از اين ازارم [را مَهرش مى‏كنم].۱پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «با ازارت مى‏خواهى چه كنى ؟ او آن را بپوشد، كه او را [كامل] نمى‏پوشاند و اگر تو آن را بپوشى، تو را نيز [كامل ]نمى‏پوشاند» . آن مرد نشست و چون نشستنش به طول انجاميد، برخاست و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ديد كه او پشت كرده تا برود. فرمان داد كه او را فرا بخوانند. هنگامى كه آمد، پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «از قرآن با خود چه دارى ؟». گفت : سوره فلان و سوره فلان را همراه دارم. و چند سوره را شمرد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آنها را از حفظ مى‏خوانى». گفت : آرى. فرمود : «برو كه او را به همسرى تو در آوردم با مهريّه [آموزش] آنچه از قرآن به همراه دارى».

1.ازار ، لنگ ، دامن و هر لباسى است كه نيمه پايين بدن را مى‏پوشاند . سهل ، راوى اين حديث ، مى‏گويد : آن مرد ، ردا ، يعنى نيم‏تنه بالا نداشت .


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
406

۳ / ۴

زَواجٌ بِصَداقِ خاتَمٍ !

۲۷۱۹.الإمام عليّ عليه السلام :أتى رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أرَدتُ أن أتَزَوَّجَ هذِهِ المَرأَةَ ، قالَ : وكَم تُصدِقُها ؟ قالَ : ما عِندي شَيءٌ ، فَنَظَرَ إلى خاتَمٍ في يَدِهِ فَقالَ صلى اللّه عليه و آله : هذَا الخاتَمُ لَكَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فَتَزَوَّجها عَلَيهِ .۱

۳ / ۵

زَواجٌ بِصَداقِ تَعليمِ سُوَرٍ مِنَ القُرآنِ

۲۷۲۰.الإمام الباقر عليه السلام :جاءَتِ امرَأَةٌ إلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله فَقالَت : زَوِّجني . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : مَن لِهذِهِ ؟ فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : أنا يا رَسولَ اللّهِ زَوِّجنيها ، فَقالَ : ما تُعطيها ؟ فَقالَ : ما لي شَيءٌ ، فَقالَ : لا . قالَ : فَأَعادَت ، فَأَعادَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله الكَلامَ ، فَلَم يَقُم أحَدٌ غَيرَ الرَّجُلِ . ثُمَّ أعادَت .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : فِي المَرَّةِ الثّالِثَةِ : أتُحسِنُ مِنَ القُرآنِ شَيئا ؟ قالَ : نَعَم ، فَقالَ : قَد زَوَّجتُكَها عَلى ما تُحسِنُ مِنَ القُرآنِ ، فَعَلِّمها إيّاهُ .۲

۲۷۲۱.صحيح البخاري عن سهل بن سعد الساعدي :جاءَتِ امرَأَةٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَقالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، جِئتُ أهَبُ لَكَ نَفسي . قالَ : فَنَظَرَ إلَيها رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ، فَصَعَّدَ النَّظَرَ فيها وصَوَّبَهُ۳، ثُمَّ طَأطَأَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله رَأسَهُ . فَلَمّا رَأَتِ المَرأَةُ أنَّهُ لَم يَقضِ فيها شَيئا جَلَسَت .
فَقامَ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إن لَم يَكُن لَكَ بِها حاجَةٌ فَزَوِّجنيها . فَقالَ : وهَل عِندَكَ مِن شَيءٍ ؟ قالَ : لا وَاللّهِ يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : اِذهَب إلى أهلِكَ فَانظُر هَل تَجِدُ شَيئا . فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ ، فَقالَ : لا وَاللّهِ ما وَجَدتُ شَيئا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : اُنظُر ولَو خاتَما مِن حَديدٍ . فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ فَقالَ : لا وَاللّهِ يا رَسولَ اللّهِ ولا خاتَما مِن حَديدٍ ، ولكِن هذا إزاري ، ـ قالَ سَهلٌ : ما لَهُ رِداءٌ ـ فَلَها نِصفُهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله : ما تَصنَعُ بِإِزارِكَ ؟ ! إن لَبِسَتهُ لَم يَكُن عَلَيها مِنهُ شَيءٌ ، وإن لَبِستَهُ لَم يَكُن عَلَيكَ شَيءٌ .
فَجَلَسَ الرَّجُلُ ، حَتّى إذا طالَ مَجلِسُهُ قامَ ، فَرَآهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله مُوَلِّيا ، فَأَمَرَ بِهِ فَدُعِيَ ، فَلَمّا جاءَ قالَ : ماذا مَعَكَ مِنَ القُرآنِ ؟ قالَ : مَعي سورَةُ كَذا وسورَةُ كَذا ـ عَدَّدَها ـ فَقالَ : تَقرَؤُهُنَّ عَن ظَهرِ قَلبِكَ ، قالَ : نَعَم . قالَ : اِذهَب فَقَد مَلَّكتُكَها بِما مَعَكَ مِنَ القُرآنِ .۴

1.دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۲۲۱ ح ۸۲۴ ، مستدرك الوسائل : ج ۱۵ ص ۶۰ ح ۱۷۵۳۵ .

2.الكافي : ج ۵ ص ۳۸۰ ح ۵ ، تهذيب الأحكام : ج ۷ ص ۳۵۴ ح ۱۴۴۴ ، رسالة في المهر : ص ۲۲ كلّها عن محمّد بن مسلم ، وسائل الشيعة : ج ۱۴ ص ۱۹۵ ح ۲۵۵۷۷ ؛ سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۶۰۸ ح ۱۸۸۹ ، سنن النسائي : ج ۶ ص ۱۲۳ كلاهما عن سهل بن سعد نحوه .

3.صعّد النَّظَرَ فيها وصوَّبَه : أي نظر إلى أعلاها وأسفلها يتأمَّلها (اُنظر : النهاية : ج ۳ ص ۳۰ «صعد») .

4.صحيح البخاري : ج ۵ ص ۱۹۵۶ ح ۴۷۹۹ ، صحيح مسلم : ج ۲ ص ۱۰۴۰ ح ۷۶ ، سنن أبي داود : ج ۲ ص ۲۳۶ ح ۲۱۱۱ نحوه ، كنز العمّال : ج ۱۶ ص ۵۳۹ ح ۴۵۸۰۴ ؛ السرائر : ج ۲ ص ۵۷۹ ، عوالي اللآلي : ج ۳ ص ۳۱۲ ح ۱۴۴ كلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6261
صفحه از 541
پرینت  ارسال به