365
سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم

۲۶۷۰.سنن أبى داوود ـ به نقل از عوف بن مالك اشجعى ـ :در جنگ تبوك، به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله ـ كه در خيمه‏اى پوستى بود ـ ، رسيدم و سلام كردم. پيامبر صلى اللّه عليه و آله جواب سلامم را داد و فرمود : «درون آى».
گفتم : اى پيامبر خدا ! همه هيكلم بيايد ؟
فرمود : «[آرى،] همه هيكلت» و من داخل شدم.

۲۶۷۱.مسند ابن حنبل ـ به نقل از اَنَس ـ :مردى صحرانشين به نام زاهر از صحرا براى پيامبر صلى اللّه عليه و آله هديه مى‏آورد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هم او را هنگامى كه مى‏خواست برود، تجهيز و تأمين مى‏كرد و پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى‏فرمود : «زاهر، صحرانشين ماست و ما شهرنشين او هستيم». و پيامبر صلى اللّه عليه و آله او را دوست مى‏داشت، با آن كه مردى زشت و كوتاه بود.
روزى ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله نزد او ـ كه در حال فروش كالايش بود ـ ، آمد و او را از پشت سر و به گونه‏اى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله را نمى‏ديد، در بغل گرفت. او گفت : «رهايم كن ! كه هستى ؟» و چرخيد و فهميد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله است و چون ايشان را شناخت، از چسباندن پشتش به سينه پيامبر صلى اللّه عليه و آله دريغ نكرد . پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «چه كسى اين بنده را مى‏خرد ؟». به او گفت : اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، مرا بى‏مشترى و كم‏قيمت خواهى يافت. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «امّا نزد خداوند، كم‏قيمت نيستى» يا فرمود : «امّا نزد خداوند، گران‏قيمتى».

۲۶۷۲.المناقب، ابن شهرآشوب :پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از پشت سر مردى آمد و بازوى او را گرفت و گفت : «چه كسى اين بنده را مى‏خرد ؟» و مقصودش بنده خدا بود.


سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
364

۲۶۷۰.سنن أبي داود عن عوف بن مالك الأشجعي :أتَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله في غَزوَةِ تَبوكَ وهُوَ في قُبَّةٍ مِن أدَمٍ ، فَسَلَّمتُ فَرَدَّ وقالَ : اُدخُل ، فَقُلتُ : أكُلّي يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : كُلُّكَ . فَدَخَلتُ .۱

۲۶۷۱.مسند ابن حنبل عن أنس :إنَّ رَجُلاً مِن أهلِ البادِيَةِ كانَ اسمُهُ زاهِرا ، كانَ يُهدي لِلنَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله الهَدِيَّةَ مِنَ البادِيَةِ ، فَيُجَّهِّزُهُ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله إذا أرادَ أن يَخرُجَ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : إنَّ زاهِرا بادِيَتُنا ونَحنُ حاضِروهُ .
وكانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله يُحِبُّهُ ، وكانَ رَجُلاً دَميما ، فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله يَوما وهُوَ يَبيعُ مَتاعَهُ ، فَاحتَضَنَهُ مِن خَلفِهِ وهُوَ لا يُبصِرُهُ ، فَقالَ الرَّجُلُ : أرسِلني ، مَن هذا ؟ فَالتَفَتَ فَعَرَفَ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله ، فَجَعَلَ لايَألو ما ألصَقَ ظَهرَهُ بِصَدرِ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله حينَ عَرَفَهُ ، وجَعَلَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله يَقولُ : مَن يَشتَرِي العَبدَ ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إذا وَاللّهِ تَجِدَني كاسِدا ! فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله : لكِن عِندَ اللّهِ لَستَ بِكاسِدٍ ـ أو قالَ : لكِن عِندَ اللّهَ أنتَ غالٍ ـ .۲

۲۶۷۲.المناقب لابن شهرآشوب : اِستَدبَرَ [رَسولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله ] رَجُلاً مِن وَرائِهِ وأَخَذَ بِعَضُدِهِ ، وقالَ : مَن يَشتَري هذَا العَبدَ ؟ ـ يَعني أنَّهُ عَبدُ اللّهِ ـ .۳

1.سنن أبي داود : ج ۴ ص ۳۰۰ ح ۵۰۰۰ ، سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۳۴۲ ح ۴۰۴۲ ، صحيح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۶۶ ح ۶۶۷۵ ، السنن الكبرى : ج ۱۰ ص ۴۱۹ ح ۲۱۱۷۰ ، مسند الشاميّين : ج ۲ ص ۲۱۱ ح ۱۲۰۵ كلّها نحوه .

2.مسند ابن حنبل : ج ۴ ص ۳۲۳ ح ۱۲۶۴۸ ، السنن الكبرى : ج ۱۰ ص ۴۱۹ ح ۲۱۱۷۲ نحوه ، الشمائل المحمّدية : ص ۱۱۷ ح ۲۴۰ ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج ۱۰ ص ۴۵۵ ح ۱۹۶۸۸ ، اُسد الغابة : ج ۲ ص ۳۰۲ الرقم ۱۷۲۴ ، مجمع الزوائد : ج ۹ ص ۶۱۵ ح ۱۵۹۷۹ .

3.المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۱۴۸ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۹۴ ح ۱ .

  • نام منبع :
    سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    7
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9777
صفحه از 541
پرینت  ارسال به