۲۶۳۳.المناقب، ابن شهرآشوب :پيامبر صلى اللّه عليه و آله ... بيماران را در دورترين جاى مدينه نيز عيادت مىكرد.
۲۶۳۴.مسند ابن حنبل ـ به نقل از عثمان، در سخنرانىاش ـ :به خدا سوگند، ما در سفر و حضر با پيامبر صلى اللّه عليه و آله همراهى كرديم و او از بيماران ما عيادت مىكرد.
۲۶۳۵.سنن ابن ماجة ـ به نقل از اَنَس ـ :پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر جوانى در حال مرگ وارد شد و فرمود : «خود را چگونه مىيابى ؟». گفت : به خدا اميد دارم ـ اى پيامبر خدا ـ و از گناهانم بيمناكم. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «در مثل چنين حالتى، بيم و اميد در دل بندهاى گرد نمىآيند، مگر آن كه خداوند، آنچه را اميد مىبرد، به او مىدهد و از آنچه بيم دارد، او را ايمنى مىبخشد».
۲۶۳۶.صحيح البخارى ـ به نقل از عايشه ـ :سعد [بن معاذ] در جنگ خندق تير خورد. مردى از قريش به نام حِبّان بن عرِقه به او تير انداخت كه تيرش به رگ اصلى دست او خورد، و پيامبر صلى اللّه عليه و آله خيمهاى در مسجد زد تا در فاصلههاى كوتاه، او را عيادت كند.
۲۶۳۷.صحيح مسلم ـ به نقل از عبد اللّه بن عمرـ :ما با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نشسته بوديم كه مردى از انصار آمد و بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله سلام داد و سپس باز گشت، كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود : «اى برادر انصارى! برادرم سعد بن عُباده چه طور است ؟». گفت : خوب است. سپس پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «چه كسى از شما او را عيادت مىكند ؟» و خود برخاست و ما نيز كه ده نفر و اندى بوديم، با او برخاستيم و بدون كفش و دمپايى و كلاه و پيراهن در آن شورهزار رفتيم تا نزد او رسيديم و اقوام او از گِردش دور شدند تا آن كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و ياران همراهش به او نزديك شوند.